فراخوان کمک به سفرهٔ مهربانی خانوادهای نیازمندروزه دار/ (چشم انتظارمدد شماخیرین گمنام هستیم)
وبسایت رسمی سلطان صدا09176234226شمارهٔ مدیر_خوانندهٔ هرمزگانی09176097371
تاريخ : پنج شنبه 3 خرداد 1397
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

جمع آوری کمکهای مالی سفرهٔ مهربانی

 

وپرداخت فطریهٔ رمضان۹۷

 

به خانواده های نیازمند

 

 

شاید اینگونه برداشت شود که احسان و کمک به دیگران ویژه

 

 
کسانی است که مال فراوان در اختیار دارند و سایر اقشار  به

 

 سبب تنگی رزق،در احسان و نیکی و کمک به دیگران جایی

 

 
ندارند.اما قرآن کریم این اندیشه را رد می کند و احسان را به

 

  
اندازه که باشد مفید و محترم می داند و می فرماید:

 

 
دیگران را بر خود مقدم میدارند در حالی که خود نیازمندند و

 

 
آنچه دارند در اختیار قرار می دهند.

  

شمارهٔ حساب واریزکمکهای مردمی


۵۸۵۹۸۳۱۰۶۱۰۴۰۰۳۵

 

بانک تجارت،بنام مدیریت سایت

 

مرتضی میرزائی

 

شمارهٔ تماس مستقیم 09176236226 

 

 

 

این‌که می‌گویند کارهای خیر باید مخفیانه باشد، به نظر من در حوزه دستگیری از فقراست چون در هر جامعه‌ای محرومان و مسکینان به‌اندازه کافی زیر فشار هستند و گاهی به این باور می‌رسند کرده‌اند که شهروند درجه‌دو محسوب می‌شوند، پس ما نباید طوری به آن‌ها کمک کنیم که از این بابت هم احساس تحقیر شدن بکنند.

ما برای کمک به نیازمندان چندراه پیشرو داریم. اول این‌که به‌صورت مستقیم به سراغ فرد برویم و نیازهای مالی‌شان را برطرف کنیم، البته این روش ممکن است باعث رنجش فرد بشود به همین علت می‌توان به نحوی مبلغ موردنظر را به‌حساب او واریز کرد.آیین سفره‌های مهربانی هم یکی از بخش‌های برنامه سفرهٔ مهربانی است که سعی در ترویج فرهنگ اکرام و احسان افراد محروم دارد

 

شماهم داوطلب خیرسفرهٔ مهربانی روزه دارانی باشید،که ازشدت فقر،درسحرگاه وافطار سفره هایشان خالی ازغذا وخوردنی هایی باشد،که حتی پول گرفتن نان هم نداشته باشند،باتوجه به اینکه خانواده های آبرومندی هستند،مشکل فقرشان راازمردم وحتی ازخویشاوندان خود پنهان میکنند،درحالی که اگرخداوند متوجه مان کند برای آزمایش بنده ایی که همیشه وهرروز ازخداوند طلب ثروت وروزی بیشتر میکندوبخداوند قول میدهد که اگر مراثروتی بخشی ،من اولین کاری که میکنم به فقرا ونیامندان کمک میکنم ،درحالی که الان میتوانی به اندازهٔ بضاعت خودکمکی کنی و درآزمایش رزاق دنیا ،خودت رانشان دهی ،ودرسحری وافطارخانوادهٔ فقیری شریک شوی ،هیچ استخاره ایی نکنی،وبگی،،،

بسم الله....

 

ما تصمیم داریم باکمک شما مردم مسلمان وخیر سفرهای رمضانی خودرا با روزه داران فقیرومسکین آبرومند قسمت کرده ودل روزداران که برادران وخواهران دینیمان هستند راشاد کرده،ودراین ماه مبارک غم ازدلشان برداریم،وخودمان وارد عمل شده بایاری صاحب این ماه که خداوند متعال است وباهمت وعمل شما مسلمانان وروزه داران خیر بتوانیم سفره هایشان را رنگین وغمشان را بشادی ،واین مامله ایی باشد با پروردگار جهان وجهانیان...

خیرین ماه خدا،فرقی نمیکند،پیرباشد یاجوان،مردباشدیازن،کوچک باشد یابزرک،مهم دل ونیت شماست درمعامله با خداوند،
.
خاطرنشان است
طرح ملی همای رحمت، برپایی سفره افطاری و برگزاری مراسم باران مهربانی در طول ماه مبارک رمضان است ،
در طول ماه مبارک رمضان سبدهای غذایی شامل برنج، روغن، گوشت، مرغ، حبوبات، خرما و پنیر، قند و شکر و سایر اقلام مورد نیاز با مشارکت خیرین و اعضای داوطلب و در اختیار نیازمندان شناسایی شده،قرار خواهد گرفت.


 از امام ابوالحسن(علیه‌السلام) روایت است، كه فرمود: افطارى دادن به برادر مسلمانت از روزه داشتنت افضل است .

خیرین داوطلبی که آمادهٔ کمک وشریک بودن در کمک رساندن به خانوادهٔ نیازمند وحتی به مقدار کم حتی به اندازهٔ نیت درحدبصاعت خیرخواهانهٔ خودتان، آمادهٔ کمک رسانی هستید،میتوانید کمکهای خودتان را به شماره حساب درج شده واریز نمایید

((شمارهٔ تماس هم دربالای سایت درج شده))

 


پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود هر كس یك مؤمن روزه‏دار را در این ماه افطارى دهد، پاداشى برابر با آزاد كردن یك بنده نزد خدا داشته، و مایه آمرزش گناهان گذشته وى نیز خواهد بود، پس گفتند: یا رسول الله، همگى ما قادر بر افطارى دادن به روزه دارى نیستیم، پس فرمود: خداى تبارك و تعالى چندان كریم است كه به كسى از شما كه نتواند جز با جرعه شیر آمیخته با آبى، یا شربت آب گوارایى، یا چند دانه خرما روزه‌دارى را افطارى دهد و بر انفاق چیزى بیش از این قادر نباشد، همین ثواب را عطا میكند

من الله توفیق

التماس دعا

 

 

 


.


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ویژهٔ مناسبتهای مخصوص سال , خیرین گمنام , ,
برچسب‌ها: کمک به نیازمندان , مؤسسهٔ خیریه , کمک به نیازمندان , سفرهٔ مهربانی , سفرهٔ مهربانی بندرعباس , افطاری به نیازمندان , خیرین , خیرین گمنام , کمکهای مالی ماه عسل , فراخان کمکهای مالی درماه مبارک رمضان۹۷ , کمک به نیازمندان درماه مبارک رمضان , کمک مالی خیرین به نیامندان , کمک های نقدی خیرین به نیازمندان , کمک مالی ونقدی به نیامندان , کمک نقدی ومالی به نیازمندان , شماره حساب واریزکمکهای مالی ونقدی به نیامندان , شماره حساب واریزکمکهای مالی ونقدی به خانواده های نیامندان , طریقهٔ کمک به نیازمندان , شمارهٔ تلفن تماس برای کمک به نیازمندان , سفره مهربانی بندرعباس , سفرهای مهربانی دربندرعباس , آدرس سفره های مهربانی دربندرعباس , کمکهای مردم به ماه عسل , کمکهای مردمی به ماه عسل , ,
تاريخ : پنج شنبه 8 تير 1396
نويسنده : مرتضی میرزایی
تعداد بازديد : 4458

 


مدیرسایت /میرزائی

منبع تبیان،باتشکرازآقای محمدی

 

زشتی رشوه، سبب می شود که این عمل در لابلای عبارات و عناوین فریبنده انجام شود و افراد، از نامهایی مانند هدیه، تعارف، حق الزّحمه و انعام استفاده کنند. اما این تغییر، تغییری در ماهیت آن نمی دهد و در هر شکل حرام است.


 

رشوه

 

خبرگزاری شبستان؛ خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم به اهل ایمان هشدار داده است که اموال یکدیگر را به ناحق نخورند و به حقوق یکدیگر تجاوز و تعدی نکنند، بلکه از طریق داد و ستد، تجارت و یا سایر عقود مشروع و قانونی که با ضوابط خاصی بین آنان به امضا می رسد، به کسب و کار و سایر فعالیتهای مجاز مشغول باشند و روزی حلال کسب کنند. همچنین به آنها گوشزد نموده که از راههای غیرمشروع و حرام، مانند ربا، کم فروشی، غشّ در معامله، دزدی، خیانت و موارد دیگر، کسب مال نکنند. «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا اَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ اِلَّا اَن تَکُونَ تِجارَهً عَن تَراضٍ».(1) ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آنکه از روی رضا و رغبت تجارتی کرده باشید و سودی برید.

 

رشوه خواری یا بلای عظیم اجتماعی

یکی از بلاهای بزرگ که از دیرباز دامنگیر بشر شده و امروز نیز با شدت بیشتر ادامه دارد، موضوع رشوه خواری است. این موضوع یکی از بزرگترین موانع اجرای عدالت در کشور ما و سایر کشورهای جهان بوده و هست و همین مسئله نیز سبب بروز ناهنجاریهای اجتماعی شده است. قوانین هر کشوری قاعدتاً باید  حافظ منافع طبقات ضعیف باشد، اما متأسفانه به سود طبقات نیرومند بکار می افتد، زیرا زورمندان در تمامی دورانهای تاریخ همواره قادر بوده اند که با نیروی زور و ثروت خود، از منافع خویش دفاع کرده و پیوسته بر طبقات تهیدست اعمال حاکمیت کنند و از درون حاکمیت نیز قانون و قانونگذاران را باخود موافق سازند، اما این ضعفا هستند که باید منافع و حقوق آنها در پناه قانون حفظ شود، بدیهی است که اگر باب رشوه گشوده شود، قوانین درست نتیجه معکوس خواهد داد. زیرا این اغنیا و ثروتمندان هستند که قدرت پرداخت رشوه را دارند و در نتیجه قوانین مملکتی بازیچه دست آنها برای تداوم ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا و تهیدستان خواهد شد. لذا در اسلام، مسئله رشوه خواری با شدت هر چه تمام‌تر مورد تقبیح قرار گرفته و محکوم شده است و از گناهان کبیره محسوب می شود.

امیرالمۆمنین(علیه السلام)فرمود: هر حاکم و کارگزار حکومتی که در برابر رفع نیازمندی های مردم خود را مخفی و پنهان نماید(و به مردم و نیازهای نان بی توجهی نماید)خداوند در روز قیامت از او و نیازهایش مخفی و پنهان خواهد شد و اگر هدیه بگیرد، خائن و اگر رشوه بگیرد مشرک است

فرمانداری که رشوه را تحت عنوان هدیه پذیرفت

در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می خوانیم که به او خبر دادند یکی از فرماندارانش رشوه ای را به عنوان هدیه پذیرفته است، حضرت(صلی الله علیه و آله) برآشفت و به او فرمود: کَیفَ تَاخُذُ ما لَیسَ لَکَ بِحَقِّ، لَقَد کانَت هَدیَّهٌ یا رَسُولَ اللهُ، أرَایتَ لَو قَعَدَ أحَدُکُم فِی دارِهِ وَ لَم تَوَلِّهِ عَمَلاً کانَ النَّاسُ یَهدُونَهُ شَیئاً؛ چگونه چیزی را که از برای تو حقی نیست، می گیری؟ عرض کرد: یا رسول الله هدیه است. حضرت فرمود: اگر شما در خانه خود نشسته بودید و کار فرمانداری را بر عهده نداشتید، آیا مردم برای شما هدیه می آوردند؟ یعنی این هدیه نیست بلکه رشوه است که نامش را هدیه گذارده اند! امروزه در جامعه ما متأسفانه رشوه و رشوه خواری فراوان به چشم می خورد و حقوق بسیاری از انسانها در سایه رشوه خواری از بین می رود. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال مسلمین قرار دادند و این فرماندار خاطی را از کار بر کنار کرد.

گناه

مذمت رشوه در سخنان ائمه معصومین(علیهم السلام)

عَن اَبی عَبدِالله(علیه السلام): اِنَّ السُّحتَ اَنواعٌ کَثیرهٌ فَاَمَّا الرَّشاءٌ فِی الحُکمِ فَهُوَ الکُفرُ بِاللهِ.(2)

امام صادق علیه السلام می فرماید: مال حرام انواع و اقسام زیادی دارد، اما رشوه گرفتن در حکم و قضاوت(به ناحق کردن) کفر به خدا محسوب می شود. قالَ رسُولَ الله(صلی الله علیه و آله): اِیَّاکُم وَ الرَّشوَهَ فَاِنَّهَا مَحضُ الکُفر، وَ لا یَشُمُ صاحِبُ الرِّشوَهِ ریحَ الجَنَّهِ.(3) پیامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه و آله)می فرماید: از رشوه بپرهیزید چون رشوه کفر محض است و کسی که رشوه بگیرد، بوی بهشت به مشامش نمی رسد. همچنین در جای دیگر و در همین زمینه می فرماید: وَ لَعَنَ اللهُ الرَّاشی وَ المُرتَشی وَ ما بَینَهُما یَمشی؛ (4) خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعن کرده است و کسی که دلال بین آنها است.

موضوع قابل توجه در این زمینه آنست که رشوه هم برای دهنده و هم برای گیرنده حرام است، زیرا آخذ مال به اسباب باطله است و کسی که رشوه گرفته، مدیون صاحب مال است و باید به او برگرداند .

اما اگر در جایی حقی از انسان ضایع شود و برای رسیدن به حق خود هیچ راهی جز دادن رشوه وجود ندارد، در اینجا برای کسی که رشوه می دهد جایز است و عمل او حرام نیست، اما برای گیرنده رشوه، حرام است. عَن امیرَالمُۆمین(علیه السلام)  قالَ:«أیُّما والٍ احتَجَبَ مِن حَوائِجَ النَّاسِ احتَجَبَ اللهُ عَنهُ یَومَ القِیامَهِ وَ عِن حَوائِجِهِ، وَ أن أخَذَ هَدیَّهٍ کانَ غَلُولاً ، وَ أن أخَذَ الرَّشوَهَ فَهُوَ مُشرِکٌ».(5)

امیرالمۆمنین(علیه السلام) فرمود: هر حاکم و کارگزار حکومتی که در برابر رفع نیازمندی های مردم خود را مخفی و پنهان نماید(و به مردم و نیازهای آنان بی توجهی نماید) خداوند در روز قیامت از او و نیازهایش مخفی و پنهان خواهد شد و اگر هدیه بگیرد، خائن و اگر رشوه بگیرد مشرک است.

 

ظلم هشام بن عبدالملک

حکایت شده که هشام بن عبدالملک برای انجام فریضه حج به مکه آمد و در آنجا گفت: یکی از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نزد من آورید، گفتند: از آنها کسی باقی نمانده، گفت: از تابعین و کسانی که صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ملاقات نموده اند کسی را بیاورید، آنها طاووس یمانی را به نزدش آوردند، چون بر هشام وارد شد، کفشش را در حاشیه بساط هشام از پای درآورده و بدون ذکر لقب یا امیرالمۆمنین بر او سلام نمود و با کنیه، مخاطبش نساخت و تنها گفت: السَّلَامُ عَلَیکَ، کَیفَ اَنتَ یا هشامُ»، حالت چطور است ای هشام!

هشام گفت: مرا موعظه کن، طاوس گفت: از علی(علیه السلام)شنیدم که فرمود:«انَّ فی جَهَنَّمَ حَیّاتٌ کَالقَلالِ، وَ عَقارِبٌ کَالبِغالِ تَلدَغُ کُلَّ اَمیرٍ لا یَعدَلُ فی رَعِیَّتِهِ»؛ همانا در دوزخ مارهایی هستند همچون پاره های کوه و عقربهایی چون استر، که هر امیری را که در مورد رعیّت به عدل رفتار نکند، می گزند. بعد برخاسته بیرون آمد و از آنجا گریخت و مخفی شد

 

هشام آن چنان خشمگین شد که تصمیم به قتل او گرفت، وی را گفتند: تو در حرم خدا و حرم رسول خدا هستی و این امر روا نیست، پس رو به طاووس نموده و گفت: چه چیزی باعث شد که با من این گونه رفتار کنی؟ طاووس گفت: مگر چه کرده‌ام؟ هشام خشمش افزون شد و گفت: چه می خواستی بکنی؟ کفشت را در کنار بساط من از پای درآوردی، نه دستم را بوسیدی و نه به امارت مۆمنین بر من سلام نمودی و نه با کنیه مخاطبم ساختی، و بدون اجازه در مقابلم نشستی و بعد هم می گویی حالت چطور است ای هشام!

طاوس گفت: اما این که کفشم را بر کناره بساط تو از پا کندم من هر روز پنج نوبت در مقابل خداوند عزّ و جلّ چنین کنم و او نه مرا عقوبت می کند و نه بر من خشم می گیرد و اما اینکه چرا دست تو را نبوسیدم از علی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: «لا یَحِلُّ لِرَجُلِ اَن یَقَبَلَ یَدَ اَحَدٍ اِلَّا اِمرَاَتَهُ بِشَهوَهٍ اَو وَلَدَهُ بِرَحمَه»؛ «روا نیست که مرد دست کسی را ببوسد، مگر دست همسرش را از روی شهوت و یا دست فرزندش را از روی شفقت». و اما اینکه چرا به امارت مۆمنین بر تو سلام نکردم «یعنی نگفتم یا امیرالمۆمنین»، چون تمام مردم از اینکه تو امیر آنها باشی خشنود نیستند و لذا خوش نداشتم دروغ بگویم، و اما اینکه چرا تو را با نام مخاطب ساختم نا با کنیه، خدای تبارک و تعالی، اولیایش را که یاد می کند با اسم از آنها نام می برد و می فرماید: یا موسی، یا عیسی، و اما از دشمنانش با کنیه یاد می کند و می فرماید:«تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ». و اما اینکه گفتی چرا بدون اجازه در برابرم نشستی، از امام علی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: «اِذا اَرَدتَ اَن تَنظُرَ اِلی رَجُلٍ مِن اهلِ النَّار فَانظُر اِلی رَجُلٍ جالِسٍ وَحَولُهُ قَومٌ قِیامٌ»؛ «هرگاه خواستید به یکی از اهل آتش بنگرید به مردی بنگرید که نشسته و بقیه اطرافش ایستاده اند».

هشام گفت: مرا موعظه کن، طاوس گفت: از امام علی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: «انَّ فی جَهَنَّمَ حَیّاتٌ کَالقَلالِ، وَ عَقارِبٌ کَالبِغالِ تَلدَغُ کُلَّ اَمیرٍ لا یَعدَلُ فی رَعِیَّتِهِ»؛ همانا در دوزخ مارهایی هستند همچون پاره های کوه و عقربهایی چون استر، که هر امیری را که در مورد رعیّت به عدل رفتار نکند، می گزند. بعد برخاسته بیرون آمد و از آنجا گریخت و مخفی شد. (6)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء، آیه 29.

2. وسائل، ج12، ص 65.

3. بحار، ج 104، ص 274.

4. مستدرک، ج3، ص 196.

5. وسائل، ج12، ص 64؛ عقاب الاعمال، ص 35.

6. آداب کسب و معاشرت فیض، ص 252.

فرآوری: محمدی              

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

 

 


 

 

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: سخنان ونصیحتهای بزرگان , اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , ایمان , ,
برچسب‌ها: رشوه خواری , رشوه , انعاددادن , پاداش , هدیه دادن , رشوه به کارمندان , رشوه دراسلام , مجازات رشوه گرفتن , رشوه گرفتن ,
تاريخ : دو شنبه 13 دی 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

اولین گفتگوی جنجالی با سلطان دابسمش ایران

و میلاد بهشتی

برای دانلودچندلحظه نگهدارید

 09176234223 میرزائی

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , فیلمهای جدید , اجتماعی_خانواده_زندگی , هنرکده , ,
برچسب‌ها: دابسمش , اولین گفتگوی جنجالی با سلطان دابسمش ایران و میلاد بهشتی , میلادبهشتی بهترین دابسمش ایران ,
تاريخ : شنبه 4 دی 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی
تاريخ : پنج شنبه 2 دی 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی
 
 

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , فیلمهای جدید , اجتماعی_خانواده_زندگی , هنرکده , ,
برچسب‌ها: فیلمهای خنده دار ,
تاريخ : شنبه 27 آذر 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

سلام عزیزان دلم

شماهم دوستان

سلطان شوید

منتظرشماییم

درتلگرام

این کانال شادوبدون تبلیغ است

                      به کانال تلگرام سایت ما بپیوندید
صفحه آبی بالاراکلیک کنید
تاببینیدتوکانال چه خبره
اگه خوب نبود،خیلی راحت
لفت میدی همین
به همین راحتی
دست خودتونه که
فدای قدمتون

soltansedabandar@

شماره تماس مدیر

 

09176234226

09304726745

 اجراکنندهٔ موسیقی /بندرعباس

 

صفحهٔ اصلی سایت

 

بندرعباس


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: تصاویر زیبای سایت , درددلهای سلطان/میرزائی , بیوگرافی سلطان /مرتضی میرزائی_خوانندهٔ بندر , دیدنیهای عجیب دیدنی , موسیقی , شعرهای احساسی وناب , اشعار , فیلم های سایت , اجتماعی_خانواده_زندگی , هنرکده , نیازمندیهای مردم بندرعباس , شب یلداییها/شعر/عکس/پیام , ,
برچسب‌ها: بهترین کانال تلگرام , کانال تلگرام بدون تبلیغ , کانال تلگرام سلطان صدا , کانال خوانندگان بندر , کانال عاشقانه , کانالی عاشقانه , گروه عشقی , گروه های عاشقانه , کانالهای تلگرام , معرفی کانالهای تلگرام درسایت , کانالهای 18+ , ,
تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

سلام
میخوام فقط درمورد یه مسئلهٔ خیلی مهم بهاتون صحبت کنم،که درخانوادهٔ خودم پیش اومده،من یه خواهردارم،که به تازگی متأهل شده،ویه خواهردیگه هم دارم که کوچکتره،یعنی هنوز بچست،وداره درس میخونه،این خواهرکوچیک من،از موقعه ایی که خواهربزرگترم که ازاوچندسالی هم بزرگتره،بزرگ شد وپدرومادرم کمی روش حساس ترشده بودند،وکمی هم بهش میرسیدند،وانتظاریک خواستگارمیکشیدند،که مادرم برای عروس شدنش همه جا اونو دنبال خودش میبرد،وهمیشه دعامیکرد،که هرچه زودتراین اتفاق بیفته،که آخرش هم افتاد،وخداروشکرازدواج کرد،

واین مدت این خواهر من که از همون کودکی یه جورایی،به این خواهربزرگترهم حسادت میکرد وهم همش داشت تقلید میکرد،باازدواج اوخیلی بدشده بود،دیگه فکرنمیکرد،که باید درسشو بخونه،وبعد به سن ازدواج که رسید ،اونوقت دیگه مشکلی نیست،مثلا ازهمون اول هرچی به اون میگرفتد این هم میخواست،اگراون آرایش میکرد این هم میخواست آرایش بکنه،وووو
خلاصه،ازموقه ایی که بزرگه ازدواج کرد،دیگه وضع خیلی بدترهم شده بود،
خواهربزرگ اگرباشوهرش میخواستند برن بیرون،اون هم دنبالشون میرفت یاسعی داشت بره که نمیبردنش به دلایلی که به قول خواهرم(بزرگه)،وقتی دنبالشون میرفت باحسرت نگاه اونا میکرد،حسرت به رفتارهای اونامیخورد،یاوقتی پای گوشی خواهربزرگم میشددیگه از راه بدرمیرفت وهوایی شده بود،که دیگه دلوزده بودبه دریا دیگه تصمیم گرفته بود ،یه کارایی برای خودش بکنه،البته کل خانواده ازاحوالش باخبربودن،ولی خودش فکرمیکرد زرنگه،که بانقشه های گریه،وبه بهانهٔ های مدرسه ودرس،وباخرکردن مادرم،آخرش به اون چیزی که میخواست رسید،البته خانواده میخواستند ،که از هرس، کارهای احمقانهٔ دیگه ایی نکنه که بدترشد،
وباگرفتن گوشی،راهی ساده برای پیداکردن دوست پسربرایش انتخاب کردند،که اول از واتساپ،بعدتلگرام واینستاگرام،که شبانه روز دیگه عقدهٔ چندین سالشو داش خالی میکرد،که دیگه براش مهم نبود طرف مقابلش کیه،که دیگه کارش شده بودفیلم بازی کردن به خانواده،ودروغ ودروغ ودروغ،که 99درصد دروغاش هم ازبهانهٔ درس شروع میکرد،که حتی جشنهایی میرفت که دوست داشت اونجارو به اسم پارتی شرکت کنه،وشبانه روز دنبال جایی ومکانی برای عکس گرفتن برای اینستاگرامش بود،که فقط کافی بود یه پسروارد پیجش بشه ،دیگه تمام،حتی من به نقشهٔ پدرم ،یک پیج اینستاگرام به اسم دروغین وعکسهای یک شخص دیگه،باهاش دوست شدم ،که هنوز هم دوستم،تا این که کارهاش باعث شد،خیلی ناراحتم بکنه،دیگه ن میشد،ازدین وارد شد ون ازکتک ون ازمهربانی،تااینکه بدون اینکه خودش بدونه،رفتیم یک مشاور،
وروان شناس ،ازطریق یکی ازفامیلامون پیدا کردیم،وباهاش صحبت،کردیم،که گفت،این دختر فقط درسنیه که غرور بلوغیش طول کشیده،بادیدن فیلمهای ممنوعه،فقط میخواد،به بامرد بودنوتجربه کنه،وحوس وشهوت دروجودش چنان شعله ورشده که فقط میخواد به هرطریقی شده،اون هم برای خودش یه همدم داشته باشه،دیگه به هیچ چیز فکرنمیکنه،وحوس اونو کورکرده،باید راهشو عوض کنی،که بهترین کار واولین قدم ،باید ازگوشی واینترنت جداش کنید،که اون هم دوباره بانقشه های جدید ونگران کردن خانواده شروع به فیلم بازی کردن میکنه،ما وپدرومادرم که آرزو داشتیم این یکی نهایتش ،درسشو بخونه وادامه بده،تایادکتریامهندس بشه،ویا اگرنشد،تحصیلاتشو تالیسانس ادامه بده،وبعدبره سریه کارخوبی،واونوقت که دیگه هم عقلش ازبچگی بیرون اومده باشه،وهم دیگه عاقلانه تصمیم زندگیشو میگرفت،
ولی حالا مادرم وپدرم حاضرن به هرکسی که فقط بیاد خواستگاری بهش بدن بره،تا خانواده روبی آبرو نکرده،
مادرمم که فقط باهاش همکاری میکنه،میخواد فقط شوهرش بده،براش فرقی نمیکنه،که اون شخص چکاره باشه،جاافتاده باشه یانباشه ،کاردرست ومحترمانه داشته باشه یانداشته باشه،هیچ براشون مهم نیست،
مقصرهم خواهرم خودشه،که باکارهایی که انجام داده،هیچ انسان درست حسابی دیگه به خواستگاریش نمیاد چونکه،همهٔ جونا فکرمیکنندکه این با خیلی از پسرادوست بوده،و
فقط کسانی که درشهرودیارشون ن شخصیتی ون اعتباروآبرویی دارن،میان خواستگاریش که همون هم یک نفربیشتر نیست،حتی پسرهای این چنینی هم اعتماد نمیکنند که به خواستگاریش بیان،
اگر میتونید راهنمایی کنی،
لطفا منو راهنمایی کنید،

ارسالی ازکاربران سایت
مدیرسایت؛میرزائی

برای مشاهدهٔ کل سایت

لطفا برروی کلمهٔ 

سلطان صدابندر

دربالای سایت کلیک کنید

 

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: داستانهای واقعی خانواده , تأثیرومشکلات اینترنت برروی دختران , دختران , ,
تاريخ : چهار شنبه 13 مرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شدغم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.

(انتشاردرسایت سلطان مرتضی میرزائی) 
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردمبه نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟

از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.

با یک احساس گناه و عذاب وجدان  عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم.برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسدشام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرمفکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.

درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.

از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیمپسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.

در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم
، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!

یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.

یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوریبرای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.

اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بودمحکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم داردسریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.

او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش 
را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است!او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.

جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند
خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.

سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: خیانت زنان , زن وشوهر , همسر , خانواده , مشکلات خانواده , اختلافات , داستانهای عبرت انگیز , داستانهای عاشقانه , عشق , ,
تاريخ : سه شنبه 22 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

توضیح نویسنده:توجه داشته باشیدکه این داستان واقعی وحقیقت دارد،ولی نام آن شخص به مردفقیروزمانش رابه کدخدایی چون قدیم تطبیق دادم،همین وبس،واین نوشته شاید به ۹۹درصدمردم بی مزه وبی سروته باشد،ولی دوست داشتم دراین سایت این موضوع رابنویسم ،ودیگرتوضیح بیشترازاین نمیتوانم بدهم،ونام جنیان هم فقط به علت اینکه بی اختیاربرزبانتان جاری نشه ،ننوشتم،،اگرتونستم کامل ترش میکنم،

نویسنده؛مرتضی میرزائی

 

واماداستان:

 

کل شهر از آب برکه استفاده میکردند،کل ثروتمندان ،
وهمیشه جلو خانهٔ کدخدای شهرراجارومیزدند
تا درمسائل پیشرفت وتجارتشان باکدخدا مشکلی نداشته باشند،وتا میتوانند،از کدخدا بچاپندوبخورند،وازآب برکه فقط برای پرورش باغهای خوداستفاده میکردن ،ومیجنگیدندباخودشان که مبادا حتی جرعه ایی از آب به باغهایشان کم شود
درحالی که هریک از آنان برای خودباپولهایشان چندین چاه بزرگی زده بودندوبرکهٔ بزرگی داشتند،ولی باز بااین حال ، یکی از فقیرترین افرادآن منطقه که همسایهٔ دیواربه دیوارکدخدابودوصاحب هیچ چاه وبرکه وباغی هم نبوداگر میخواست از آن آب برای رفع تشنگی خودش واهلش جرعه ایی استفاده کند،به اونمیدادن یا قبل از اومیامدندغارت میکردندوآبهاروتمام میکردند،و تا تمام میشد پنهانی از آنجا میگریختند،واقرارداشتندکه آن همسایه ات تمامی آبهای برکه راخورده ومصرف کرده،وسالیان سال بدنامی این جریان رابه دروغ به اوداده بودنددرحال که فقط خودشان دروجود داشتن پول وثروت وبرکه های پرآب ،همیشه فریاد ،نداریم نداریم وبدبختی رابلندمیکردند،وآنهاشبانه روز درتلاش بودند،که تامیتوانندهم خودشان وهم اهلشان رااز کدخداتأمین کنند،وبه فریب زیرکانه ایی ضررهای کدخدارابرگردن آن مردفقیرمی انداختند،وبه اوواهلش زورمیگفتد،وکودکانش رابابی رحمی ستم میکردند،وهمیشه هم اسراربراین داشتند که مامسلمان وپاک هستیم،ونمازهم میخواندند،درحالی که 
(فقط به خودشان ومردم وکدخدافریب میدادند)ولی خدارا که نمیتوانستندفریب دهند،چون آنان ظلم میکردن،وتلاششان فقط برای دنیایشان بود،وحتی برکسانی که مؤمن واقعی بودندوباهمه احساس همدردی میکردند،تأثیرات منفی گذاشته بودند وایمان اصلی آنها راباکمک کارهای شیطانیشان ،به بی ایمانی وسنگ دلی تبدیل کرده بودند،که برایشان دیگر هیچ فرقی نداشت ،وتنها انسانهایی که عیش ونوش ورقص وگناه دنیارامیپرستیدندراقبول داشتند،ودوستشان داشتند چون دیگر ،شیطان کارخودراکرده بود،وآنهاراعاشق دنیا کرده بود،وخوشیهای دنیاوتفریحات دنیارادوست داشتند،وفکرمیکردندکه یاتاابدزنده میمانندیاعمری طولانی دارند،هرچندنمازشان رامیخواندند، دراین مدت
آن مردفقیر از کتابی
از سفارش حضرت علی(ع)که از حضرت خضردعایی درخواست کرده بود که درمقابل دشمنان چه بگویم که پیروز باشم،
حضرت خضر(ع)فرمودند؛
بگو
یاهویامن لاهوالاهو
وحضرت امیراز خضرپرسیده بود که این چه دعاییست،
گفت این نام اعظم پروردگارست،که هرکس هم نمیتواند از آن استفاده کندتاتأثیرش راببیند
ان مردهروقت که دلش میگرفت یاازهرکس ناراحت بود،فقط همین کلمات رابرزبان میآورد که معجزه میدید،وخداوند به هرظلمی که براو میکردند،شدتش راباچندبرابر برخودشان برمیگرداند،وآن مردفقیردیگرتلاشی برانجام انتقام نمیکرد،که حتی درخلوط وپنهانی بااین کلمات برجنیان 
هم کمک میکرد وآنان هم براو ،که باسه جن رابطهٔ پنهان داشت که بایکی از آنها صمیمی تربود

راستی نگفته بودم درمورد جنیان وآن مردفقیر

،آن مرد،از کوچکی برسراتفاق رفت وآمد درمکانی که نمیدانست درآنجا گروهی از جنیان رفت وآمددارند،هرروز رفت وآمدداشت ،تااینکه ،کم کم احساسات عجیبی که مردم عادی ندارند به او دست میداد،وحتی خیلی موقه هاصداهای آنان رو میشنید،ودرکنارخودحسشان میکرد،ولی میترسید اورادیوانه خطاب کنند،به همین علت حتی به پدرومادروخواهر.براداش هم چیزی نگفت 

اوکم کم با آزارهایی که از جنیان میدید،کم کم بجایی رسیدکه بایک عالمی که اوخودش صاحب اختیارگروهی ازجنیانی بود که شبانه روزبااوبودند،وکارهایش راانجام میدادند،واولین کسی بودکه دانست آن مرد داستان ما باسه جن ارتباط دارد،آن هم اولین باری که نزد اورفت جنهایش فهمیده بودندچون آنهارودیده بودند وباهم ملاقات کرده بودند (درهمان روزی که پدرش اورانزد عالمی بردبخاطر حال بدش ،جنهایش باجنهای عالم روبروشده بودندوباهم سخن گفته بودند....

وهمان روز به او گفتند که تو سه جن داری که همیشه همراهت هستند وبرای استراحت به خانهٔ تو می آیند،وبتو وابسته شده اند،

خلاصه...
تااینکه کاری کردند که آن سه جن به تسخیراو بیرون آمدند ،وتاآخرامربااوهستندولی یکی از آنها فقط دلش بحال او میسوخت وآن دو کمی غشمگین وناآرام بودند،که مجبورشد دست به آیاتی شود،که جلو آنهاروبگیرد،که گرفت،
خلاصه همیشه شاهداتفاقات سخت زندگی اوبودند که بارها هم به او مجبوربه سکوت ومهربان بودن میکردند،وهمیشه میگفتندماخودمان ادبشان خواهیم کرد،
ولی حضورآنها درمنزلش باعث ناراحتی اوبود،
ولی یک کار رابخوبی انجام میدادند،که تاازخشم وعصبانیت او باخبرمیشدند بگونه ایی باعث اذیت طرفی میشدندکه باعث ناآرامی ان مردشده بود،ناگفته نماندکه باهربارآمدن جنیان به منزلش ونزدیک شدن آنهابه او،باعث آزاری بد وخرابی احوالش میشدند،تااینکه

،اتفاقات آینده وغیب دیگران آن مردراآگاه میکردند،ولی به اووعده ایی داده بودند که به هیچ عنوان نمیتوانی این رابطه رابه مردم بگویی وباید پنهان بماند،وتازنده هستی ماباتووتوباماهسیتی درمشکلات بامردم کمکت میکنیم وماخودمان انتقام توراخواهیم گرفت،ولی حتی خانواده ات هم نباید بدانندکه بامادرارتباط هستی،وهمین بودکه آنهاهم به راحتی درهفته درجمع انسانها میتوانستند بیان ،وغذابخورندوغذاونیازهای خانوادهٔ خودشان راتهیه کنند،
وماخودمان از مردمی که درنزدهمدیگرخوب ومؤمن ومسلمان هستند،وفقط نزدخودشان خوب هستند،برای ماآشکار ازظلمهایشانند هرچندخودشان کارهایشان ظلم ندانند،مابه انتخاب خودازآنان به شیوهٔ دنیاازهمگیشان انتقام خواهیم گرفت،یاآنهارابیمارخواهیم کرد

،یاآنهارامیزنیم تادیوانه شوند

یاروزگارشان را به طلسم خودگره میزنیم

،یابه ظلمی که ازپیش آمدش بترسندمابرسرشان خواهیم آورد

 

وبه آنهامیرسانیم،وراه نجاتشان فقط به گفتهٔ توبرماگذاشته ایم ،ولی خودشان نباید بدانند که عذابش راخودت باید بکشی،

پس تو آرام باش ،بگذارهمه کارشان رابکنند،چه خوب چه بد ،ماباتوییم ولی کسی نداند،

تااتفاق تازه داستان روبروز درتاریخ ۹۵/۴/۲۲ تمام میکنم ،
نوشتهٔ خلاصه از
سلطان میرزائی
منبع وانتشارنخست از وبسایت 
رسمی soltanseda.ir     

 

برای مشاهدهٔ تمامی مطالب این سایت 

اینجا

روکلیک منید


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: درددلهای سلطان/میرزائی , اجتماعی_خانواده_زندگی , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: داستان مردفقیری که جنیان بجای اوانتقام میگرفتند ,
تاريخ : یک شنبه 20 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

با توجه به درهم آمیختگی انسان‌ها که خوب و بد و زشت و زیباراستگو و دروغ‌گو و امانت‌دار و خیانت‌کار و وفاکننده به پیمان و عهدشکن و غیر آن و در یک محیط کوچک یا بزرگ زندگی می‌کنند وفا ناگزیر از زندگی جمعی و روابط دوستانه با دیگران هستیم. برای سودمند بودن دوستی‌ها و در امان بودن از شرارت‌ها و مفاسد دوستان ناباب، چاره‌ای جز گزینش دوست نداریم. 

امام صادق علیه‌السلام به یکی از دوستان خود فرمود: کسانی را که تو دوست می‌پنداری وقتی بیازمایی، چند دسته‌اند: برخی مانند شیرند در پرخوری و حمله‌وری و برخی گرگند در زیان رساندن و برخی مانند سگ و چاپلوس و دم جنبانند. برخی روباهند و حیله‌گر و دزد و چهره‌های مختلف دارند اما کارشان یکی است. 

خوب دقت کن که فردا که تنها و بی یار و یاور و بی همسر و فرزند خواهی ماند و به جز خدا فریاد‌رسی نداری.چه خواهی کرد؟ 

حضرت علی‌علیه‌السلام می‌فرماید: «امتحان را در گزینش دوستان بر هر چیزی مقدم بدار، چرا که امتحان و معیاری است که بین خوبان و بدان فاصله می‌اندازد و آن‌ها را از یک‌دیگر جدا می‌کند.» 
در سخنان بزرگان دین و راه‌های مختلفی برای امتحان دوست ارائه شده است که ما به برخی از آن‌ها به طور فشرده اشاره می‌کنیم: 

جمع‌های دوستانه این‌طور نیست که همه‌ی امور و برخوردها رضایت‌بخش و با سلیقه و میل و روحیات یک‌‌یک افراد سازگار باشد. به جز معصومان «علیه‌السلام» انسان‌های دیگر مصون از اشتباه نیستند و ممکن است از روی عمد یا خطا لغزش‌هایی از سوی برخی دوستان صورت بگیرد و سبب رنجش دیگران شوند. 

از این رو هر یک از دوستان بر اساس حکم عقل و آموزه‌های دینی باید قبل از هر چیز با تمرین و سعه صدر و قدرت لازم برای تحمل این قبیل لغزش‌ها را کسب کنند تا بتوانند با اخلاقی نیکو و برخوردی شایسته و به دور از خشم و متوسل شدن به ابزار ناروا از کنار آنها عبور کنند و بر دوستی خود تداوم بخشند. 

بزرگان دین ظریفت نداشتن و برخوردار نبودن از سعه صدر و قدرت تحمل لغزش‌های دوستان را از جمله‌ی عوامل منفی و از صفات ناپسند دوستان دانسته و توصیه کرده‌اند دوستان خود را با توجه به این نکته انتخاب کنند. 

امام صادق علیه‌السلام به بعضی از اصحاب خود فرمود: «کشی که سه بار با تو خشمگین شد و در حق تو بد نگفت او را دوست خود کن.» 

آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: «کسی را به علامت دوستی نشناس تا او را در سه چیز آزمایش کنی: 
1-به خشمش بنگر که آیا او را از حق به باطل می‌کشاند یا خیز 
2-در درهم و دینار 
3-مسافرت کردن 


یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 
ترک رضای خویش کنددررضای یار 

دوست واقعی کسی است که به ستم و جفای دوست خود بردبار باشد و رضایت او را بر رضای خود مقدم دارد. 

 

منبع:رشدشبکهٔ ملی مدارس

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: سخنان ونصیحتهای بزرگان , حدیث , اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , ,
برچسب‌ها: چگونه دوست ودشمن خودرابشناسیم , شناخت دوست ودوشمن , دوست وشمن , ,
تاريخ : شنبه 12 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

مردان حیض

یاهمان چشم چران

به همهٔ زنان نظربددارند

برایشان فرقی نخواهدکرد

که چه کسی است،

مخصوصا درکشورخودمان

مردانی که ایمانشان واقعیست

هیچ احساس شهوت به زنان ندارند

بغیراز زنان خود

یکی از نشانه های آشکارآنها

این است

که هرخانومی که ازآرایش وزیبایی 

ولباس پوشیدن زیبایی که جلب

توجه کند ،خودش رابه آب 

وآتش میزندتابااو

رابطه ایی نزدیکتروصمیمی تری

داشته باشد،وبرای خواستهٔ شوم خود

حتی اززنان خودبرای ایجاد رابطه ایی

نزدیکترباهمچین زنانی هم استفاده خواهند کرد

تابتوانند،راحت تربه خانهٔ همدیگردست

پیداکند،حتی اگرمدتی طول بکشد

وچون خودشان این خصلت رادرخون خود

داراهستند،

((نصبت به همهٔ مردان بدبین هستند))

وتامیتواننداز زنان خود،محافظت شدیدی

میکنند،تامبادابامردی چون خودش 

آشناشود

نویسنده ؛مرتضی میرزائی

 

 

 

 

 

مردان سوءاستفاده گر معمولاً خودشان قربانیان نوعی سوءاستفاده هستند. نشانه های یک مرد سوءاستفاده گر می تواند سوءاستفاده احساسی، کلامی، فیزیکی یا جنسی باشد. معمولاً مردانی که سوءاستفاده احساسی می کنند سوءاستفاده کلامی یا ترکیبی از سایر انواع سوءاستفاده ها را نیز مرتکب می شوند. نشانه های چنین مردانی معمولاً اگر دقت کنید، زیاد سوال کنید و درمورد گذشته او بررسی کنید، بعد از چند قرار ملاقات اول دیده می شود.

رابطه با چنین مردانی توام با خشونت، حسادت و روابط جنسی یا احساسی محدود می باشد. مردانی که سوء استفاده احساسی می کنند سخت تر شناخته می شوند چون خیلی راحت می توانند به شما بقبولانند که به اندازه کافی خوب نیستید یا همه چیز تقصیر شماست. در یک نظرسنجی که توسط بیش از ۷۰۰۰ زن انجام گرفت، بیش از ۵۶ درصد تحت سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بوده اند. بهبودی از سوءاستفاده احساسی به اندازه بهبودی از سوءاستفاده فیزیکی دشوار است. سوءاستفاده احساسی باعث پایین آوردن اعتماد به نفس و بروز افسردگی می شود. چنین مردی ممکن است به شما بگوید که دوستتان دارد یا تغییر می کند تا ترکش نکنید اما هرچه بیشتر سعی کنید او را تغییر دهید، کنترل بیشتری روی شما پیدا می کند. وعده های سرخرمن حالت عادی پیدا می کند. حتماً به رفتار و اعمال او هم توجه داشته باشید و نه فقط به حرفهایش. البته رابطه با چنین مردانی از همان ابتدا اینگونه نخواهد بود. اگر چنین بود زنان بدون معطلی آن مرد را رها می کردند.

براساس انجمن روانشناسی خشونت و خانواده در امریکا، هرساله بیش از ۴ میلیون زن امریکایی از نوعی آزار و اذیت توسط همسرشان رنج می برند. چه کسی می تواند قهرمان سنگین وزن مایک تایسون را فراموش کند که به جرم تجاوز به دزیره واشنگتن  به شش سال حبس متهم شد. تایسون فقط سه سال را در زندان سپری کرد و بعد با عفو مشروط آزاد شد. بعد با رابین ژیونز ازدواج کرد و یکسال بعد درست در روز ولنتاین از او طلاق گرفت چون ژیونز ادعا کرده بود که تایسون از او سوءاستفاده کرده است. رفتارهای سوءاستفاده گرانه در همه سطح های جامعه دیده می شود.

در زیر ۱۰ نشانه مردان سوءاستفاده گر را جمع آوری کرده ایم. اگر طرف شما هم یک یا دو مورد از این رفتارها را دارد شاید وقتش رسیده باشد که رابطه تان را دوباره ارزیابی کنید و درصورت نیاز کمک بخواهید.

۱٫ حسادت و حس تملک: نسبت به دوستان و خانواده و همکاران شما حسود می شود و سعی می کند شما را از آنها جدا کند. زن و فرزندان خود را جزء دارایی های خود می بیند نه انسان هایی مستقل. بی دلیل شما را به خیانت و ارتباط با مردهای دیگر متهم می کند. همیشه به روش بازجویی می پرسد کجا و با کی بوده اید.

۲٫ کنترل: می خواهد همه زمان شما مال او و مرکز توجه شما باشد. همه هزینه ها، ماشین و فعالیت هایی که در آن شرکت می کنید تحت کنترل اوست. اگر زن علائمی از استقلال و قدرت از خود نشان دهد عصبانی می شود.

۳٫ برتری: همیشه حق با اوست، همیشه او باید برنده باشد و همیشه همه ریاست ها با اوست. همیشه اعمالش را توجیه می کند تا بتواند با متهم کردن شما یا کسان دیگر حق را به جانب خود دهد. مردی که سوءاستفاده کلامی می کند با شما بد حرف زده و دشنام می دهد تا احساس بهتری به او دست دهد. هدف چنین مردی این است که شما احساس ضعف کنید تا خودش بتواند احساس قدرت کند. این افراد معمولاً احساس ناامنی می کنند و فقط این قدرت است که به باعث می شود حس بهتری داشته باشند.

۴٫ حقه: به شما می گوید احمق یا نادان تا تقصیر گردن شما بیفتد. سعی می کند طوری رفتار کند که فکر کنید تقصیر شما است که او دچار این مشکل شده است. ننه من غریبم در می آورد که دلتان به حالش بسوزد و سعی کنید به او کمک کنید از این وضعیت بیرون بیاید. به بقیه می گوید شما تعادل ندارید.

۵٫ تغییر حالت: بعد از اینکه سوءاستفاده انجام گرفت، ناگهان از فردی خشن و عصبانی به فردی پشیمان و مهربان تبدیل می شود.

۶٫ تضاد حرف و عمل: به قول هایش عمل نمی کند، می گوید دوستتان دارد اما از شما سوءاستفاده می کند.

۷٫ تنبیه کردن شما: مردی که سوءاستفاده احساسی می کند از رابطه جنسی یا صمیمیت احساسی خودداری کند یا وقتی نتوانست راه خود را پیش ببرد سکوت پیشه می کند. معمولاً با انتقاد های مداوم شما را تحت سوءاستفاده کلامی قرار می دهد.

۸٫ عدم تمایل به کمک گرفتن: چنین مردی تصور نمی کند که مشکل دارد پس چرا باید دنبال کمک باشد؟ او تقصیرها و اشتباهات خود را نمی پذیرد و آن را به گردن کودکی یا عوامل خارجی می اندازد.

۹٫ بی احترامی به خانم ها: هیچ احترامی برای مادر، خواهران یا هر زن دیگری قائل نیست. تصور می کند که زنان احمق و بی ارزش هستند.

۱۰٫ سابقه سوءاستفاده قبلی: این افراد همیشه به دنبال زن هایی مطیع هستند که بتوانند آنها را کنترل کنند. رفتار سوءاستفاده گرانه رفتاری ارثی است و مردانی که از آنها سوءاستفاده شده احتمال زیادی دارد که خود به این بیماری مبتلا شوند. مردانی که از حیوانات سوءاستفاده می کنند نیز احتمال زیادی دارد که از خانم ها هم سوءاستفاده کنند.

اگر به خاطر اینکه فکر می کنید این فرد تغییر می کند به رابطه تان با او ادامه می دهید بهتر است بیشتر فکر کنید. چنین مردانی بدون درمان دراز مدت به هیچ وجه درست نمی شوند. جلسات مشاوره گروهی برای کمک به این افراد بسیار مفید است. مصرف موادمخدر و الکل هم می تواند به چنین رفتارهایی ختم شود. اگراین فرد تمایلی به کمک گرفتن از متخصص نداشت آنوقت شما باید با محافظت از خودتان یا فرزندتان در صورت وجود اقدام کرده و او را ترک کنید. با ماندن در چنین رابطه ای یعنی از رفتارهای آن مرد چشم پوشی می کنید. اگر بترسید نخواهید توانست از دست او جان سالم به در ببرید. سعی کنید دوستان و خانواده تان را در جریان بگذارید و از آنها کمک بخواهید. وقتی او را ترک کنید ممکن است گریه کند و التماستان کند که برگردید اما تا زمانیکه مشاور او نگفته که درمان دراز مدتش را با موفقیت سپری کرده به سمت او برنگردید. بعد از ترک برای سوءاستفاده بیشتر او آمادگی داشته باشید. اگر مرد زندگی شما هم چنین رفتارهایی دارد و تمایلی برای کمک گرفتن ندارد، تنها راه حل شما ترک کردن اوست.

 

 

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , ,
برچسب‌ها: مردان چشم چران , مردان هیز , مردانی که به همهٔ زنان نظربددارند , کسانی که چشم چرانی میکنند , ,
تاريخ : سه شنبه 8 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

توجه؛

دوستان عزیزوبازدیدکنندگان محترم ، 

مطلب این پست هیچ ارتباطی

به بانوهای محترم وپاکدامن سرزمینم

ندارد،وخانمهای پاکدامن هم ،به هیچ عنوان 

ازاین پست ناراحت نخواهندشد،

{گره  دامانتان به دامان دخت نبی الکرم(ص)}

 
 

چراهمیشه خانمهای
( بد )

 

درفریب دادن از بزرگترین وظالمانه ترین اشتباهاتشان،

به مردان

،صددرصدموفقند ؟!؟

 


اینکه بعداز { ظلمشان }

 

براحتی بایک داستان کوچولو وخیالی ودروغین،

 

مردانشان راواداربه سجدهٔ خودمیکنند،؟!؟!


واز هم دستیشان بادشمن خداوند،یعنی شیطان… ،

 

ابلیسشان  خودشانند


وحتی کاری میکنند،

 

که اگرجلوپادشاه هم خودشون سرملکه رواز بدنش

جداکنند،باز،،،،،


بافریبهایشان ،مردانشان راوادارمیکنند که ،

 

بیگناهیشان رافریاد بکشند

 

 

وخودمرد،خطرراحاضراست،باجان بخرد،ولی

 

به پادشاه باقاطعیت بگوید،که

 

توخود ،ملکه رابه قتل رساندی،

 

ویکی از اسلحه های خطرناک این زنان ،

 

اشکشان است،که البته،مردهابادل رحمی 

 

که نسبت به زن دارند،دلشان به رحم آمده

 

وباادامهٔ گریه اگرهم بدانندکه اومثل همیشه 

 

دوروغ میگوید وفقط وفقط میخواهد،خودرا

 

بیگناه جلوه دهند باز مردخود ،خودرا

 

میفریباند تارأی آخررابه نفع وسود زن

 

تمام کند ،(البته دوست داشتنشان هم است)

 

که بی تأثیرنیست...،


ودرتنهایی خود،دوست دارندکه از اصل ماجرا

 

هیچ کدامشان سخنی نگوید؟!؟!

نویسنده:میرزائی

 

 

 

 soltansedabanda@

www.soltanseda.ir

 

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: , خانواده , زن وشوهر , دروغ گفتن زن به شوهر , زن بد , ,
تاريخ : پنج شنبه 3 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

  • تعداد بازديد :
  • 23493
  • چهارشنبه 5/11/1390
  • تاريخ :

احترام سالمندان احترام به خداست!

 


وجود انسان‌های سال خورده در بین خانواده باعث افزایش رحمت خداوند است و هر کس به آن‌ها احترام بیشتری بگذارد بیشتر مورد رحمت خداست .

 


به احترام بزرگ‌ترها برپا
بسیار دیده شده که افراد سالمندی را دیده‌ایم که با دشواری سوار اتوبوس شده‌اند و جایی برای نشستن نداشتند اما جوانانی آسوده خاطر نشسته‌اند و توجهی هم ندارند. اسلام و البته تمام ادیان، انسان را به احترام به بزرگ ترها توصیه نموده است چرا که آن‌ها عمری را برای رشد و سعادت جامعه وقف کرده‌اند و زندگی خود را در این راه قرار داده‌اند متاسفانه هر روز شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که که در  خانه‌های سالمندان زندگی می‌کنند و فرزندان آن‌ها ماه‌ها و یا حتی سال‌ها از آن‌ها احوالی نمی‌پرسند و آن‌ها را به حال خود رها کرده‌اند به راستی آیا دعایی بالاتر از دعای آن‌ها وجود دارد و آیا ما پیری و روزهای دشوار آن را تجربه نخواهیم کرد؟ پس چگونه آن‌ها را رها کرده و به دنبال دنیای بی وفای خود می‌رویم .

وجود انسان‌های سالخورده در بین خانواده باعث افزایش رحمت خداوند است و هر کس به آن‌ها احترام بیشتری بگذارد بیشتر مورد رحمت خداست.

پیامبر صلی الله علیه و اله می‌فرمایند: وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش رحمت و لطف پروردگار و گسترش نعمت‌های الهی بر شماست. (نهج الفصاحه، ص 222 )

 

دوستی با پیامبر

 از اثرات احترام به  سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان  حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آن‌ها دشوار است احترام به آن‌ها محسوب می‌شود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به آن‌هاست و باعث  ایجاد احساس همدلی در مردم می‌شود.

انسان هر آنچه می‌کند به او باز می گرددو هر عملی را عکس العملی هست همه ما در کارنامه زندگی خود اعمالی داریم که خوب یابد برای ما نوشته شده‌اند که بر همان اساس در زندگی خود خوب یا بد می‌بینیم اگر خوب کرده باشیم پاداش ما همان خوبی و در صورت بدی بدی خواهیم دید بر این اساس امام علی علیه السلام فرمودند : به پیران احترام بگذارید تا کودکانتان به شما احترام گذارند

 

ایشان می‌فرمایند: به کودکان رحم کن و بزرگسالان را احترام را کن تا از دوستان من باشی. (کافی ج2 ص316 ح7 )

 

احترام متقابل

انسان هر آنچه می‌کند  به او باز می گردد و هر عملی را عکس العملی هست همه ما در کارنامه زندگی خود اعمالی داریم که خوب یابد برای ما نوشته شده‌اند که بر همان اساس  در زندگی خود خوب یا بد می‌بینیم اگر خوب کرده باشیم پاداش ما همان خوبی و در صورت بدی بدی خواهیم دید  بر این اساس امام علی علیه السلام فرمودند : به پیران احترام بگذارید تا کودکانتان به شما احترام گذارند .(غررالحکم و درر الکلم ح 10096)

 

برکت در زندگی

برکت از ثروت یا قدرت نیست چه افرادی که قدرت د اشتند و به سعادت نرسیدند و در نهایت شقی از دنیا رفتند و چه بسیار افرادی که از صبح تا شب مشغول کارند و ثروت می‌اندوزند اما در زندگی خود خیری نمی‌بینند و در نهایت احساس شادی ندارند و رضایتی در قلب خود حس نمی‌کنند  پیامبر  صلی الله علیه و آله وسلم می‌فرمایند : برکت با بزرگان شماست.

 

احترام در همه حال و در هر شرایطی

انسان امروز به دلیلی داشتن مشغله و گرفتاری نمی‌تواند  تمام اصول را رعایت کند و از بسیاری از آن ها طفره می‌رود و به بهانه فرصت نداشتن از خوبی کردن حرمت گذاشتن و دستگیری از دیگران سر باز می‌زنند .

پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: هر گاه بزرگ قومی بر شما وارد شد گرامی‌اش بردارید. (الکافی ج2 ص 659)

و این گرامی داشتن شامل بر خاستن از جای خود سلام کردن و تمام آداب اجتماعی می‌شود .

 

ارزش وقار پیر

پیر دنیایی از تجربه است، موی سفید حکایت از زندگی و فراگیری بسیاری از مکتب زمانه دارد و درس این  مکتب بسیار گران و پر هزینه است چه زیباست که از تجربیات آن‌ها بیاموزیم و در زندگی خود از آن‌ها بهره ببریم. 

امام علی علیه السلام می‌فرمایند : وقار پیری نزد من دوست داشتنی‌تر از نشاط جوانی است (غرر الحکم ح 10099)

 بنابر این نباید پیران را انسان‌های بی فایده و خالی از سود بدانیم چراکه آن‌ها بسیار با تجربه و بسیاری نیز دانشمند و فرهیخته‌اند.

اثرات احترام به سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آن‌ها دشوار است احترام به آن‌ها محسوب می‌شود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به ان‌ها ست و باعث ایجاد احساس همدلی در مردم می‌شود

احترام به سالمند احترام به خدا

احترام گذاشتن به انسان‌های سالمند احترام به خداست چرا که آن‌ها نیز مخلوق خداهستند و از خدا نعمتی مانند طول عمر گرفته‌اند و عمر گرانقدر را برای فرزندان  جامعه و ... صرف کرده‌اند پیامبر صلی الله علیه  و آله در این رابطه فرمودند: ....  احترام گذاشتن به مسلمان پیر تجلیل از خداست ... .(اصول کافی ج 3ص 240 )

 

آسایش در قیامت

زندگی پس از مرگ برای همه ما حتمی است و پس از زندگی کوتاه در این دنیا با مرگ به دنیایی دیگر انتقال می‌یابیم و باید برای آن دنیا نیز توشه برداریم تا این سفر را به خوبی بگذارنیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند :هر کس بزرگ سال مسلمان را گرامی دارد خداوند در قیامت از سختی‌ها و مشکلات در امان می‌دارد (الکافی ج2 ص 658 ح3 )

یادمان باشد لحظات عمر مانند برق باد می‌گذرد و ما در برابر یکدیگر و به خصوص سالمندان مسئولیت داریم و باید در برابر خدا پاسخگو باشیم .

نرگس زارعی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: پیران , احترام به سالمندان , احترام به پیرهایمان ,
تاريخ : چهار شنبه 2 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

داستان تلخ تجاوز جنسی‌ به دختر

 

13 ساله توسط شوهر خواهر!

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

ماجرای تجاوز و بارداری دختر 13 ساله مازندرانی به نقل از دکتر ماما

 

نکیسا که یک ماما هست نوشته: 

یه ماجرایی تو زایشگاه اتفاق افتاد که چند روزه که همه ی مارو درگیر کرده و اون مربوط میشه به یه فاجعه که چند روز پیش اتفاق افتاد

 

روز اول:

چند روز پیش زایشگاه صبحکار بودم. زایشگاه تقریبا خلوت بود و ما مشغول انجام دادن کارهای عقب افتادمون بودیم .

خدماتمون که از اورژانس میومد خبر داد که یه دختر ۱۳ ساله رو آوردن اورژانس که با شکایت درد شکم بستری شده و ازش عکس رادیوگرافی گرفتن و دیدن تو شکمش بچه هست !!!!

 

هممون شوکه شدیم که دختر ۱۳ ساله و حاملگی؟  و از اونجایی که مطمئن بودیم بالاخره میاد زایشگاه ، دیگه کنجکاوی بیشتری نکردیم تا مریض بیاد زایشگاه

 

حدود ۱ ساعت بعد یه دختر رو ویلچر به همراه خدمات بخش اورژانس و مادرش وارد زایشگاه شد . ظاهرا سرویس جراحی ، درخواست مشاوره زنان داده بود .

پرونده رو گرفتم و مریض رو تحویل گرفتم ( فرض میکنیم اسم دختر مهری بود )

مهری رو راهنمایی کردم به تخت لیبر و ازش شرح حال گرفتم . همکارم اومد داخل و صدای قلب جنین رو گوش داد و براش نوار قلب گرفت .

همکارم داشت بهش میگفت که تو نمیدونی که حامله ای که بهش اشاره کردم که بهش نگو .

طبق شرح حالی که به ما داده بود جنین ۲۹ هفته بود و کاملا مشخص بود که از بارداریش اطلاعی نداره.

مجرد بود و طبق گفتش دوست پسر نداشت چون موبایل نداشت ( کف استدلالش شدم و بهش گفتم مگه قدیم ملت موبایل داشتن که با هم دوست میشدن ؟ تا حالا تو عمرش اینجوری قانع نشده بود . )

 

شرح حالم که کامل شد رفتم اتاق عمل پیش دکتر که شرح حال بدمو گفتم که نه بیمار و نه مادرش از بارداری اطلاعی ندارن .

شکایت اصلی دختر درد شدید شکم و کار نکردن شکم و ادرار نکردنش به مدت ۳ روز بود. دکتر مادرشو خواست و ازش پرسید که بچت که میگه ۶ ماهه منس نشده ، تو کاری نکردی؟

مادره گفت که چند بار بردمش دکتر و گفتن طبیعیه و قرار بود فردا سونوگرافی انجام بدیم .

دکتر گفت : چند تا بچه داری؟

گفت : دو تا دختر

دکتر گفت : پسر نداری؟

گفت : نه

دکتر گفت : شوهر داری و بالای سرت هست ؟

گفت : دارم و آره

دکتر گفت : خانوم دختر شما بارداره .

مادره گفت چی؟ و دکتر دوباره جملشو تکرار کرد .

مادره غش کرد .

صندلی آوردیم و نشوندیمشو آب قند و ….

بعد از اینکه حالش جا اومد دکتر ازش خواست که بره و ماجرا رو از دخترش بپرسه وگرنه مجبوریم حراست رو در جریان بذاریم .

دست مادره رو گرفتم و یواش اوردمش سمت زایشگاه . اروم بهش گفتم جیغ و داد نکن و دعوا راه ننداز . خیلی اروم ازش بخواه که راستشو بهت بگه که جریان چی بوده .

اون هم سرشو تکون داد که یعنی باشه .

بچه ها هنوز به مهری نگفتن که حامله هست .

برای مادره یه صندلی آوردم که دوباره پس نیفته .

اومدو شروع کرد به سرزنش کردن دختره که من تو رو با خون دل بزرگ کردم و خونه مردم رخت شستمو چرا اینکارو با من کردیو چرا آبروی منو بردیو ….

مهری هنوز هنگ کرده بود و هی میگفت مگه چی شده ؟ چی شده ؟ من چیکار کردم ؟

مادر گفت : اینا میگن تو حامله ای . بگو با کی بودی ؟ کی اینکارو کرد ؟

چشمهای مهری از جاش دراومده بود . بعد چند ثانیه بهت زدگی زد زیر گریه .

مادره ازش خواست بگه کار کی بوده.

مهری با ترس لرز به مادرش گفت : بگم مامان ؟

مادرش هم سرشو تکون داد .

مهری گفت : کار داداش بود .

انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم . احساس کردم دارم سکته میکنم

یه لحظه یادم اومد که مادره گفته بود که دوتا دختر داره

به مادره گفتم : مگه نگفتی دو تا دختر داری؟

مادره گفت : اره

به مهری گفتم : داداش کیه؟ جواب نداد و فقط مادرشو نگاه میکرد

به مادره گفتم اون دخترت شوهر داره؟ سرش و به معنی اره تکون داد.

رو به دختره کردم که منظور از داداش دامادته ؟ گفت : اره !!!!!!

مادره باور نمیکرد . بهش میگفت مهری دروغ نگو . بگو کی بود ؟ من باور نمیکنم

مهری با گریه قسم میخورد که کار دامادشه.

همچنین : دختر افغان : پدرم بارها به من تجاوز کرد و مرا باردار کرد! +عکس

اعصابم به هم ریخت و اومدم بیرون . سرم گیج میرفت .

داماده پسر عمه اونها هم میشد و چند سال خواهر مهری رو میخواست و بعد چندسال باهاش ازدواج کرد . خواهر مهری ۱۹ ساله بود و یه پسر ۳ ساله داشت .

داماد ۲۵ ساله سه بار در مدت سه ماه با مهری رابطه داشته و تو همین مدت مهری بدون اینکه هیچ اطلاعی از روشهای بارداری و روشهای جلوگیری از اون بدونه ، باردار میشه و تو این مدتی که منس نشده دو بار به پزشک مراجعه میکنه که دکتر علت اون رو سال اول منارک میدونه و میگه اون طبیعیه .

من حرفهای مهری رو باور میکردم چون واقعا دختر ساده و بی اطلاعی بود اما مادرش باور نمیکرد .

دکتر از من خواست که کنترل کنترکشن کنم ( یعنی بررسی کنم که درد شکم مهری به درد زایمان هست یا نه )

در حال کنترل بودم که حس کردم بچه داره به دنیا میاد .به دکتر گفتم و معاینه شد و متوجه شدیم که بله بچه داره به دنیا میاد.

 

سریع تیم احیا رو خبر کردیم چون طبق اطلاعات مهری جنین باید نارس بوده باشه .

زایمان با موفقیت انجام شد و حاصل زایمان ، نوزاد دختر به ظاهر سالم با آپگار ۹ و ۱۰ با وزن ۲۷۵۰ گرم به دنیا آمد. تخمین سن جنین هم ظاهرا ۳۵ تا ۳۶ هفته بود . چون بچه مشکلی نداشت تیم احیا رفتن .

 

 

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

 

 

از اتاق زایمان که اومدم بیرون دیدم خواهره هم اومده

مثل اینکه مادره زنگ زده بود خواهرو داماده و پدره هم اومده بودن .

 

اگه بدونین داماده چجوری مث ابر بهار گریه میکرد که کار من نیست . به جون تنها بچش قسم میخورد که کار اون نیست و زنش هم دلداریش میداد.

خواهره اومد پیش ما که تورو خدا بچه رو سر به نیست کنین . اگه مادر شوهرم بفهمه منو طلاق میده !!!!!!!!!!!!

منم گفتم خانوم ما ادم نمیکشیم . خودت بلدی و میتونی اینکارو بکن . حالا هم برو پیش مریضت تا صدات نکردم از اتاق نیا بیرون

ساکت شد و رفت تو اتاق پیش مهری و شروع کرد باهاش دعوا کردن که بگو کار کیه ؟ کار شوهر من که نیست . شوهر من به جون پسرم قسم خورده که کار اون نیست . یالا بگو کار کیه ؟ با کی بودی؟

 

دیدم خیلی داره جیغ جیغ میکنه و مهری هم گریش گرفته ، انداختمش بیرون .

مادره اومده میگه خانوم ما میخوایم بچمونو مرخص کنیم.

– جان ؟ کجا با این عجله؟ هستیم خدمتتون . باید تشریف داشته باشین .

مسئول بخش با مددکاری و حراست هماهنگ میکنه و اونهارو در جریان میذاره . مدد کار خودشو سریع میرسونه و با مهری خلوت میکنه . به نظر مددکار مهری راست میگه و داماده مشکوکه. البته این نکته هم میگه که زنها اونقدر مرموز هستن که خیلی وقتها واقعا نمیشه فهمید راست میگن یا نه .

 

 

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

 

 

مادر همچنان اصرار به مرخص کردن دخترش داره و مدام میگه آبرومون رفت . اگه از آشناها کسی بیاد اینجا ،بدبخت میشم .

خواهره اصرار داره که مهری با یکی دیگه بوده و شوهرش بی تقصیره ( من فکر میکنم نمیتونه باور کنه که همچین چیزی ممکنه )

مهری درد داره ولی با این حال با مددکار همکاری میکنه .

تو این هیری ویری من نمیدونم خبر چجوری به کل بیمارستان میرسه که از همه ی بخشها برای دیدن و فضولی کردن به زایشگاه مراجعه میکنن و یکی فقط باید مسئول متوقف کردن اینا میبود .

و باز هم تو این هیری ویری از چند جای بیمارستان تلفن زدن که به خانوادش بگین اگه بچه رو نمیخوان ، ما میخوایم !!!!!!!!!!!!!!!!

بچه داخل دستگاه گریه میکنه و گرسنه هست .

مددکار در حال تهدید کردن داماده هست که کار رو به دادگاهو نیروی انتظامی نکشونن . که اگه بکشونن و آزمایش ژنتیک بدن دیگه هیچ راه برگشتی نیست .

مسئول بخش داره ملت فضول پشت در زایشگاه رو رتق و فتق میکنه.

مهری خونریزی پیدا میکنه و خونریزیش قطع نمیشه . ما همه بالای سر مهری هستیم و من دلم پیش نوزادشه .

 

یک ساعت بعد

خواهر و مادر مهری به همراه مددکار اومدن پیش مهری که با هم حرف بزنن. مهری خونریزیش بهتر شد و تحت کنترله . مددکار موفق نشد دامادو. وادار کنه که واقعیت رو بگه .

داماده میگفت بیاین از من ازمایش بگیرین . کسی که حسابش پاکه ، چه منتش به خاکه . از این طرف هم مهری هم مشکلی با ازمایش ژنتیک نداشت.

مددکار دیگه قاطی کرده بود . گفت چون هیچی معلوم نمیشه و هرکی حرف خودشو میزنه باید به نیروی انتظامی خبر بدیم و از ما خواست که هیچکس نباید مهری رو ببینه . حتی مادر یا خواهرش .

 

و من همچنان دلم پیش نوزاده و صدای گریه اش تو سرم میپیچه.

کم کم بخش خلوت شد . رفتم پیش مهری . نمیدونین راضی کردن یه دختر مجرد که تازه دو ساعته که فهمیده حامله هست و یه ساعته زایمان کرده به شیر دادن به بچه ای که همه انگ نامشروع بودن و حرامزاده بهش میزنن و حاصل یه تجاوزناجوانمردانه هست ، چقدر سخت و وحشتناکه .

 

نمیخوام بگم که چه حرفهایی بین ما رد و بدل شد . فقط اینو بگم که بهش فهموندم هر اتفاقی هم که افتاده باشه اون بچه گناهی نداره و الان این فقط تو هستی که میتونی بهش کمک کنی تا زنده بمونه .

اول به هیچ وجه قبول نکرد . کم کم راضی شد که بچه رو ببینه . از لباسهای کهنه ای که از قبل تو زایشگاه مونده بود براش یه لباس انتخاب کردم .

یه مای بی بی از یکی از مریضها قرض گرفتم و براش لباس پوشیدیم . انصافا دختر زیبایی بود و به دل مینشست .کمکش کردم تا به بچه شیر بده و ازش تشکر کردم .

 

شیفت عصر :

از نیروی انتظامی میان و داماده رو میبرن . تو کلانتری به کار زشتش اعتراف میکنه .

شیفت شب :

مهری و دخترش کنار هم تنها ، شب رو تو زایشگاه سپری میکنن

 

روز دوم :

شیفت صبح :

پزشک متخصص اطفال نوزاد رو ویزیت میکنه و نظرش این هست که به بچه شیر خشک داده بشه

مهری وقتی به بچه شیر خودش رو میده ،ناخواسته مهر مادری رو تجربه میکنه و دل کندن از نوزاد براش سخت میشه .

مادر و نوزاد از نظر پزشک متخصص زنان و اطفال ، مرخص هستن .

اما چون مهری بیمه پدرش هست نمیتونه از بیمه استفاده کنه . چون زایمان تنها با بیمه همسر رایگان محاسبه میشه و باید نزدیک ۵۰۰ هزار تومن پرداخت کنند .

پدر و مادر میگن ما پول نداریم و مهری اینجا باشه تا ما فردا پول جور کنیم.

مدد کار باهاشون صحبت میکنه که باید بچه رو به بهزیستی تحویل بدن و چون چند روز این پروسه طول میکشه ، باید چند روز نوزاد رو پیش خودشون نگه دارن .

مثل اینکه اینکار براشون مقدور نبوده و نمیخواستن بچه رو با خودشون ببرن.

داماده رو برای آزمایش ژنتیک میبرن ساری و متوجه میشن که بعله ، بچه متعلق به ایشون هستش.

تو شیفت عصر دیدم مهری تنهاست و نمیتونه به تنهایی از بچه مواظبت کنه . نمیتونه کهنه عوض کنه .

زنگ زدم به مادره که بیاد پیش بچش و بهش کمک کنه .

مهری حوصلش سر رفته بود . بهش یه رمان که تو بخش بود دادم بخونه .

مادره اومد و دوباره شروع کرد به سرزنش کردن و غر زدن . مهری هم شروع کرد به گریه کردن

اومدم تو اتاق و باهاش دعوا کردم که مهری هیچ تقصیری نداره . تو و پدرش و خواهرش هم به یک اندازه مقصرین . اگه میخوای به این کارت ادامه بدی میندازمت بیرون .

به مهری گفتم من زنگ زدم به مادرت که بیاد اینجا کمکت کنه تنها نباشی . اگه فکر میکنی بودنش اذیتت میکنه بهم بگو که بیرونش کنم.

سرشو به معنای باشه تکون دادو کمی آروم شد.

اعصابم به هم ریخته بود . مادره از اتاق اومد بیرون اومد پیش ما خواهش میکرد که تورو خدا اسم بچه ی منو از رو بردتون پاک کنین . اگه کسی بیاد ببینه آبرومون میره .

 

با همون حال عصبانی به یکی از بچه ها گفتم اسمشو پاک کنه . مادره دید که خیلی عصبانی هستم و اصلا نگاهش نمیکنم و سرم تو پرونده هست ، خودش شروع کرد به مویه کردن .

به زبون محلی میگفت که بدبخت شدم و آبروم رفتو … . بهش گفتم : خب که چی؟ الان اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و کاری هم از دست تو بر نمیاد پس حرص نخور و به فکر آینده باش که میخواین چیکار کنین.

گفت درد من از اینه که چرا همون اولین باری که این کثافت اومد سراغش ، چیزی به من نگفت .

بهش گفتم : مثلا اگه میگفت ، میخواستی چیکار کنی؟ طلاق دخترتو ازش میگرفتی؟

گفت : نههههه چرا طلاق ؟ ( من نمیدونم اینا چرا واقعا طلاق از یه همچین کثافتی براشون عار بود و همش در مقابل طلاق موضع میگرفتن )

گفتم : خب چی پس؟ میخواستی بری بگی پسرم ! این چه کاری بود کردی . خیلی کار بدی کردی . دیگه ازین کارها نکن ؟

سرشو انداخت پایینو گفت نمیدونم

گفتم : پس هی نگو چرا زودتر نگفتی ؟ اگه میگفت هم کار از کار گذشته بود و برای دختر تو فرقی نمیکرد .

( البته خیلی فرق میکرد چون دیگه قضیه بچه در کار نبود ولی از یه طرف محکوم شدن مهری توسط دامادش که داره دروغ میگه و مهری با کس دیگه ای بوده هم ممکن بود و به هر حال من برای ساکت کردن زنه مجبور بودم بهش تشر برم که مهری رو اذیت نکنه )

بعد از این گفتگو دیدیم نرم تر شده و خودش هم طرف دخترشو میگیره .

 

شبفت شب :

مادر و نوزاد هر دو خوب هستن . مهری به همراه نوزادش و مادرش شب رو تو زایشگاه سپری میکنن .

 

 

روز سوم :

 

شیفت صبح :

پدر مهری میاد دنبال مادرش که برن ساری برای دادگاه .

مادر مهری میگه که شاید صبح نتونن بیان مهری رو مرخص کنن و کارشون تا عصر طول بکشه .

 

شیفت عصر :

خواهر مهری اومد و گفت : میخوام خواهرمو مرخص کنم .

چون از قبل حراست به ما گفته بود که باید پدر مهری بره کلانتری و تعهد بده و تعهد نامه رو برای ما بیاره ، ما هم همینا رو به خواهره گفتیم که بره به پدرو مادرش بگه .

 

بعد از یکی دو ساعت تعهد نامه رو آوردن با مضمون اینکه پدر مهری سند خونه شو گروی کلانتری گذاشته که فردا اول وقت متهم ( یعنی مهری ) رو به کلانتری معرفی کنه .

و ترخیص اون از بیمارستان بلامانع هست .

 

تازه اون موقع بود که فهمیدم ما در واقع حکم زندانبانو برای مهری داریم .

همینجور که داشتیم کارهای ترخیص مهری رو انجام میدادیم یکی از همکارهام گفت من هنوز دلم پیش نوزادشه . بعد رو کرد به خواهره و گفت بچه رو میخواین ببرین بهزیستی؟

خواهره گفت : نه . خودمون نگهش میداریم .

همکارم خیلی خوشحال شد . گفت وااااای دستتون درد نکنه . گناه داره دختر معصوم . خیلی هم خوشگله .

اینو که گفت ،خواهره که تا حالا مثل ادمایی که بهشون کارد بزنی خونشون در نمیاد ، برافروخته و عصبی بود ، زد زیر گریه .

 

همکارم خیلی ناراحت شد که این حرفو زد ولی خداییش منظوری نداشت .

خواهره از ما ادرس یه پزشک یا ماما رو برای ترمیم هایمن خواست ولی خبر نداشت که ترمیم هایمن کسی که زایمان کرده ، تقریبا غیر ممکنه .

 

از خواهره پرسیدم : الان چی شد ؟ شوهرت چی شد دادگاهش؟

گفت : پدرم رضایت داد و شوهرم آزاد شد و باهامون اومد بابل !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

گفتم : چرا پدرت رضایت داد؟

شونه هاشو به معنی اینکه چه میدونم انداخت بالا .

 

دروغ میگفت . تابلو بود که خانواده کلا با هم مشورت کرده بودن و به این نتیجه رسیدن که باری جلوگیری از آبرو ریزی یه کارهایی بکنن که نمیدونم به نفع کی و به ضرر چه کسی خواهد بود .

 

پی نوشت :

 

– و مطمئنا اولین کسی که بیشترین نفع رو از این قضیه خواهد برد داماده

و یقینا برای پدری که در طی یک روز زندگی دو فرزندش تباه شده ، تصمیم گیری خیلی سخته و همینجا دعا میکنم که خدا برای هیچکس پیش نیاره . اما آبرو به هر قیمتی مهمتره

——————————————————————————————————–

– به نظر من تو این ماجرا فاجعه اینه که مردی فقط از روی هوا و هوس یا هر دلیل احمقانه و غیر قابل قبول دیگه چه از نظر دین و شرع و چه از نظر اخلاق دست به یه جنایت وحشیانه میزنه و به راحتی آزاد میشه

 

خواهر مهری هم به زندگی با اون ادامه خواهد داد و هر روز و هر شب و هر ثانیه اونو خواهد دید .

————————————————————————————————

– یکی از دوستام پدرش تو همون کلانتری کار مکینه . میگفت تو کلانتری پدر مهری میگفت: همه تقصیر مادرشونه .

چندین بار بهش گفتم چرا این پسره هی میاد خونه ی ما ؟ چرا وقتی زنش نیست ، این خونه ی ماست؟

مادرش به من میگفت تو چقد بد دلی . این مثل پسر ما میمونه . برای مهری مثل یه برادره . همش تقصیراین زنه . بفرما . دست گلتو تحویل بگیر

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!_ , داستان واقعی خیانت داماد , داستان واقعی وعبرت آور , ,
تاريخ : دو شنبه 31 خرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

دوربین مخفی جالب از واکنش مردها به مزاحمت خیابانی


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: دوربین مخفی جالب از واکنش مردها به مزاحمت خیابانی،حجاب درآمریکا،حجاب،حجاب درخارج،حجاب دراروپا ,
تاريخ : دو شنبه 31 خرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

این ایمان واقعیست ،ببینیدلطفا


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: واکنش جالب مردم آمریکا به کشف حجاب اجباری،حباب درآمریکا ,
تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

قسمتی دیگروتکان دهنده و دیدنی ازدیدارمادروفرزندبعداز۳۶سال

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: گمشده , دیدنیهای عجیب دیدنی , فیلم های سایت , اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: کلیپ تکان دهنده ودیدنی ازدیدارمادروفرزندبعداز۳۶سال ,
تاريخ : چهار شنبه 26 خرداد 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

       

 

       

 

 
 
استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی می كند. می توانید به همسرتان بگویید كه با اینكه می دانید او این روزها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی كرده است، اما این موضوع باعث شده كه رابطه زناشویی تان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت و گو كنید و او را بدون قید و شرط حمایت كنید.
چگونگی برخورد با یك شوهر عصبانی، به میزان شكیبایی شما و میزان آسیبی كه به شما وارد می گردد، بستگی دارد. آزارهای عاطفی و روحی امری واقعی اند و افراد مختلف میزان صبر متفاوتی دارند.soltanseda.ir

رفتار با شوهر بداخلاق، كار ساده ای نیست. مردان بیشتر كلامی هستند و به همین خاطر باید اجازه دهید عصبانیت خود را بیرون بریزند. درحالی كه زنان تمام خشم خود را درون خود نگه می دارند و با گریستن آن را نشان می دهند. درمورد یك زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزدیكترین فرد به شوهرش می باشد.

خشمی كه از طرف شوهرتان سر می زند، مستقیماً شما را هدف قرار نمی دهد. در این شرایط شما به اندازه كافی به احساساتی شدن گرایش دارید. اندیشیدن به شوهرتان كه همیشه با خشم برخورد می كند، باعث می گردد احساس فرومایگی كنید و این امری كاملاً طبیعی است. شما باید یك قدم به عقب بردارید و عملاً به آنچه رخ داده است بیندیشید و دلیلی كه در پس این رفتار وجود دارد را بیابید.

استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی می كند. می توانید به همسرتان بگویید كه با اینكه می دانید او این روزها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی كرده است، اما این موضوع باعث شده كه رابطه زناشویی تان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت و گو كنید و او را بدون قید و شرط حمایت كنید.
 
۶ نكته برای آرام کردن شوهران خشمگین

1 -  نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فكر می كنید كه مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می شود، از طرح آن موضوعات اجتناب كنید.

2 - عصبانیت به آسیب های فیزیكی و عاطفی می انجامد. با شوهرتان لجبازی نكنید. در عوض سعی كنید راه هایی برای درك و حمایت او بیابید.

3 - شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فكر كنید كه چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی كرد. غر نزنید، زیرا نتیجه ای جز انفجار عصبانیت و بدتر شدن شرایط ندارد.

4 - طوری رفتار كنید كه همسرتان با شما احساس راحتی كند. شما می توانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی كنید. گفت و گو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد كرد. پس از اینكه با او گفت و گو كردید، درخواهید یافت كه همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریك زندگی خود روبه رو شوید.

5 - شوهرتان را درك كنید. درك شما از او طغیان خشمش را كمتر می كند. در ضمن شنونده خوبی باشید.

6 - اگر متوجه شده اید كه شوهرتان بیش از اندازه عصبانی می شود، می توانید از یك متخصص كمك بگیرید. از او بخواهید كه خود را متعهد به انجام برنامه های مدیریت خشم نماید.
 
 
منبع : تبیان

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: چگونه باهمسرعصبانی خودرفتارکنیم , راه وروش رفتارباهمسر , وقتی همسرمان عصبانی است چکار کنیم , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرين مطالب
1111111111 11111111111
سلام
سلام

سلطان هستم از اینکه قدم بر دیده ما نهادید از شما کمال تشکر را دارم.

ارسال پیامک به سلطان
باتشکر از بازدیدشما،با ما در شبکه های اجنمایی نیز همراه شوید

/
وبسایت رسمی سلطان صدا،خوانندهٔ بندرعباسی /مرتضی میرزائی

بستن عکس