داستان عجیب رابطه زن با جن ها و ارواح واقعی(ترسناک)
وبسایت رسمی سلطان صدا09176234226شمارهٔ مدیر_خوانندهٔ هرمزگانی09176097371
تاريخ : چهار شنبه 30 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

داستان ترسناک زنی که 

جنیان مجبوربه طلاقش کردند

انتشار؛ میرزائی 

نوشته امروز سایت تفریحی و داستان پنجشنبه ۷ اسفند ۹۳ : داستان ترسناک عجیب رابطه زن با جن ها و ارواح واقعی عکس فیلم – دانلود تصاویر و عکس های واقعی جن – دانلود فیلم جن گیر و جن زده باکو ترکی دختر مرد آذربایجان آپارات – دانلود عکس فیلم کلیپ ترسناک وحشتناک ترس وحشت جن – داستان های واقعی درباره جن و ارواح – نوشته های علمی در قرآن درباره جن و ارواح – آیا جن و با شیطان بیعت کرده اند ؟ – آیا جن ها پسر برادر دشمن دوست رفیق خواهر شیطان هستند – آیان جن ها از کلمه بسم الله می ترسند – دانلود کلیپ و عکس های بالای ۱۸+ جن اجنه ارواح خبیث داستان – اثر انگشت و ردپای جن با اشعه ایکس دیده شد – داستان های تخیلی خیالی ۱۰۰% واقعی واقعیت جن و ارواح – تاریک شب تنهایی ترس وحشت جنگل تاریکی خلوت وحشتناک – رابطه جنسی نزدیکی جن با انسان زن مرد – دعای دفع بلا از جن حوادث طلسم جن

در این لحظه از سایت بزرگ تفریحی و سرگرمی سپیده ۳pide.ir یک داستان بسیار عجیب و غریب آما واقعی در مورد جان ها براتون آماده کردیم . داستان از این قراره که یک زنی در خانه اش تحت سلطه جن ها قرار میگیره و ناچارا جن ها با او رابطه برقرار می کنند و او را اذیت و آزار می کنند . این داستان ۱۰۰ درصد واقعی است و هیچ خیال پردازی در آن صورت نگرفته است . اگه دل و جرات خواندن این داستان رو دارید از دست ندید حتما بخونید موهای بدنتان سیخ خواهد شد از شدت ترس . آدم های ترسو فقط نخونند چون کابوس جن ها شب و روز از ذهنشان بیرون نخواهد رفت و همیشه آنها را اذیت خواهد کرد . امیدواریم از دانلود این فیلم کلیپ و داستان ترسناک جن ها و دیدن و خواندن تماشای آن لذت ببرید .

 

داستانی بسيار عجیب ولی واقعی از رابطه يك زن با جن ها

زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهدو با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار واذیت جن ها نجات یابد طلاق گرفت . ۲۱ تیر ماه سال ۱۳۸۳ زن وشوهر جوانی در شعبه ۱۷ دادگاه خانواده کرج حاضر شدند و درخواست شان را برای طلاق توافقی به قاضی اکبر طالبی اعلام کردند . شوهر ۳۳ ساله این زن به قاضی گفت : من وهمسرم از اول زندگی مان تا حالا با هم هیچ مشکلی نداشتیم ولی حالا با وجود داشتن دو دختر ۱۰ و۲ ساله به خاطر مشکلاتی که همسرم به آن مبتلا شده است ناچار شده ایم که از هم جدا شویم. مرد در ادامه حرفهایش گفت : هر شب جن ها به سراغ زنم می آیند و او را به شدت آزار واذیت می کنند من دیگر نمی توانم زنم را در این شرایط ببینم . زن جوان به قاضی گفت : ۱۳ ساله بودم که در یک محضر در کرج مرا به عقد همسرم که ۹ سال از من بزرگتر بود در اوردند . درست یک هفته بعد از عقدمان بود که خواب های عجیبی را دیدم .در عالم کودکی بودم و معنای خواب ها را نمی فهمیدم ولی اولین خوابم را هرگز فراموش نمی کنم . آن شب در عالم رویا دیدم که چهار گربه سیاه و یک گربه سفید در خانه مان آمده اند. گربه های سیاه مرا به شدت کتک می زدند ولی گربه سفید طرفداری مرا می کرد و از آنان خواست که کاری به من نداشته باشند از خواب که بیدار شدم متوجه خراش ها و زخمهایی روی بدنم شدم که به آرامی از ان خون بیرون می زد .
دیگر ترس مرا برداشته بود حتی روزها وقتی جلوی آینه می رفتم گربه ها را درچشمانم می دیدم . از آن شب به بعد جنگ وجدال های من با چند گربه ادامه پیدا کرد . ( جنها در عالم انسانها و در کوچه و بازار ، معمولا به شکل گربه سانان ظاهر میشوند . البته به هر شکل دیگری هم که بخواهند،متوانند ظاهر بشوند ) در این مورد ابتدا با هیچ کس حرفی نزدم وتنها خانواده من و خانواده او جای زخمها را می دیدند دوران عقد ۹ ماه طول کشید چون این شکنجه ها ادامه داشت خانواده ام مرا نزد یک دعانویس در ماهدشت کرج بردند او در کاسه آبی دعا خواند و بعد کاسه را کنار گذاشت به آینه نگاه کردم گربه ها را دیدم آن مرد دعانویس دست وپای گربه ها را با زنجیر بسته بود بعد از آن به من گفت باید چله نشینی کنی وتا چهل روز از چیزهایی که از حیوانات تولید شده استفاده نکنی تا چند روز غذا رشته پلو و عدس پلو می خوردم و این مساله و دستوراتی را که او داده بود رعایت کردم اما روزهای بعد پدر شوهرم که خسته شده بود اجازه نداد که این کار را ادامه بدهم . بعد از جشن عروسی ما، آن گربه ها رفتند .جای دیگر یک گربه سیاه با دوغول بیابانی که پشت سر او حالت بادی گارد داشتند سراغم آمدند .

دانلود فیلم و داستان های کلیپ ترسناک جن گیر جن زده دختر وحشتناک ترسو انسان,عکس های واقعی جن ها

دانلود فیلم و داستان های کلیپ ترسناک جن گیر جن زده دختر وحشتناک ترسو انسان,عکس های واقعی جن ها

غولها مرا می گرفتند و گربه سیاه مرا می زد . من با این گربه ۵ سال جنگیدم تا اینکه یکی از بستگانم ما را راهنمایی کرد تا مشهد نزد دعانویسی برویم. دعانویس مشهدی از ما زعفران – نبات -پارچه و کوزه آب ندیده خواست. او به کوزه چاقو می زد زمانیکه ما از خانه او خارج می شدیم ناگهان کوزه را پشت سرم شکاند و من ترسیدم .او گفت جن ها را از بین برده است . همان شب گربه بزرگ سیاه در حالیکه چوبی در دست داشت به همراه ۱۳ گربه کوچک سراغم آمدند و مرا به شدت کتک زدند حال یک گربه تبدیل به ۱۴ گربه شده بود .باز بستگان مرا راهنمایی کردند سراغ دعانویس های دیگری برویم. در قزوین پیر مردی با ریش های بلند. در چالوس پیر مردی .در روستای خاتون لر. در تهران و…. حتی ۴۰ هزارتومن پول دادیم و دعا نویسی از اطراف اراک به منزلمان آوردیم و ۲۵۰ هزار تومن از ما دستمزد خواست اما او که رفت همان شب باز من کتک خوردم.
در این ۱۲ سال ۱۰-۱۵ میلیون تومن خرج کردیم اما فایده ای نداشت. حتی در بیمارستان نزد چند روانپزشک رفتیم ولی کاری از دستشان بر نیامد. چاقو قیچی سنجاق هرچه بالا سرم گذاشتم نتیجه نداشت. حتی دعا گرفتم. جن ها کیف دعا را برداشتند و چند روز بعد کیف خالی را در گردن دخترم انداختند . گربه سیاه به اندازه یک میز تلویزیون بود او روی دو پا راه می رفت بینی بزرگ قرمز و گوشهای تیز و چشمان براقی داشت و مثل آدم حرف می زد اما گربه های کوچک چهار پا بودند و جیغ می کشیدند.از زندگی با شوهرم راضی بودم و همدیگر را بسیار دوست داشتیم . اما جن ها از من می خواستند که از همسرم جداشوم .اوایل فقط شب ها آنها را می دیدم اما کم کم روزها هم وارد زندگی ام می شدند . گربه بزرگ مرا بسیار دوست داشت وبا من حرف می زد به من می گفت از شوهرت طلاق بگیر او شیطان وبد دهن است به تو خیانت می کند . شبها که شوهرم می خوابید آنها مرا بالای سر شوهرم می بردند به من می گفتند اگر با ما باشی و از همسرت جدا شوی ارباب ما میشوی اما اگر جدا نشوی کتک خوردنها ادامه دارد . آنها دو راه پیش پایم گذاشتند به من گفتند نزد دعانویس نرو فایده ای ندارد فقط یا از همسرت جدا شو و یا با ما بیا . آنها شب ها مرا بیرون می بردند وقتی با آنها بودم پشتم قرص بود و از تاریکی نمی ترسیدم چون از من حمایت می کردند . آنها مرا به عروسی هایشان می بردند فضای عروسی هایشان سالنی تمیز شفاف و مرتب بود در عروسی هایشان همه نوع میوه بود در عروسی ها گربه بزرگ یک سر میز می نشست ومن سر دیگر میز و پذیرایی آنچنانی از میهمانان می شد آنها به من طلا و جواهرات می دادند .
در حالیکه ساز ودهل نمی زدند اما صدای آن به گوش می رسید در میهمانی ها همه چیز می خوردم و خوش می گذشت اما وقتی پای حرف می رسید آنها مرا به شدت کتک می زدند فضایی که مرا در آن کتک می زدند با فضای عروسی شان زمین تا اسمان فرق داشت . محله ای قدیمی مثل ارگ بم با اتاق های کوچک در فضایی مه آلود و کثیف که معلوم نبود کجاست در آن فضا فقط گربه بزرگ روی صندلی می نشست و گربه های کوچک همه روی زمین روی کول هم سوار بودند بیشتر ساعاتی که مرا کتک می زدند ۳ صبح بودحدود ۲ ساعت مرا می زدند اما این دو ساعت برای شوهرم شاید ۲۰ ثانیه می گذشت او با صدای ناله های من بیدار می شد و می دید از زخم ها خون بیرون می زند . زخمها رابا بتادین ضد عفونی می کردم وقتی گربه بزرگ مرا می زدجای زخمها عمیق بود اما تعداد زخمها کمتر بود . گاهی که او نمی زد وبه گربه های کوچک دستور می داد آنها خراشهای زیادی به شکل ۷ را روی تنم وارد می کردند حتی صورت مرا با این خراشها شطرنجی می کردند حتی گاهی شبها مرا تا صبح می زدند . شبهایی که قرار بود کتک بخورم کسل می شدم و می فهمیدم می خواهند مرا بزنند. آن ها سه سال مدام به من می گفتند باید از شوهرت طلاق بگیری . در حالیکه دختر بزرگم ۷ ساله بود من دوباره باردار شدم . آن ها بقدری عصبانی بودن که مرا تا حد بیهوشی کتک زدند.در ۹ ماه بارداری بارها آنها به من حمله می کردند تا بچه را از شکمم بیرون بکشند واو را از بین ببرند شبها همسرم بالای سرم می نشست تا آنها مرا کتک نزنند اما او فقط پنجه هایی که به بدنم کشیده می شد را می دید وکاری نمی توانست بکند .

داستان های 100 درصد % واقعی جن و ارواح در ایران زن و مرد عکس های تصاویر

داستان های ۱۰۰ درصد % واقعی جن و ارواح در ایران زن و مرد عکس های تصاویر

زمانی که منزل مادرم می آمدم جن ها با من کاری نداشتند و سراغم نمی آمدند اما به محض آنکه پا در خانه شوهرم میگذاشتم آنها اذیت وآزار را شروع می کردند . یک شب پدر شوهرم گفت تا صبح با قمه بالای سرت می نشینم و هر چند وقت قمه را از بالای سرت رد میکنم تا آنها کشته شوند. نزدیکیهای صبح پدر شوهرم چند لحظه چرت زد که با صدای فریاد من بیدار شد ودید بدن من به شدت زخمی و خون آلود است . پدر شوهرم سر این قضیه ۴ ماه مارا به همراه اثاثیه مان به منزل خودش برد اما شب که خوابیده بود آنها سراغش آمده و گفته بودند عروست کجاست و او گفته بود در ان اتاق با دخترم خوابیده است. صبح که از خواب بیدار شدم دیدیم صورتم خون آلود است . دیگر کمتر کسی به منزل ما رفت وآمد داشت . یکبار برادرم آمد به منزلمان و دید دخترم مشقهایش را می نویسد ومن حمام هستم اما صدایی از حمام نمی آید بعد از ۲۰ دقیقه که در را باز کرد می بیند من در حمام زیر دوش غرق در خونم .یکبار به دستشوئی رفته بودم و تا ۳ ساعت بیرون نیامدم. خواهرانم که نگران بودند در را بازکرده و دیدند تمام بدنم چنگ خورده و جای خراش است .
گربه بزرگ دوپا علاقه زیادی به من داشت او فقط فردای من را به من می گفت او در مورد من بسیار تعصب داشت و اگر کسی به من توهین می کرد او می گفت تو چیزی نگو تلافی اش را سرش در می آورم . همیشه همه می گفتند آه و نفرین تو می گیرد . من کاره ای نبودم فقط حمایت و تعصب جن ها بود بیشتر اوقات می فهمیدم بیرون چه اتفاقی می افتد حتی خیلی وقتها که قرار بود جایی دعوایی شود من خودم را قبل از آن میرساندم تا جلوی دعوا را بگیرم . همه به من میگفتند اگر از آنها جواهرات بخواهی برایت می آورند .یکبار از آنها خواستم آنها یک انگشتر بزرگ مروارید که حدود ۳۰ نگین اطراف آن بود برایم اوردند اما گفتند تا یک هفته به کسی نگو و بعد آشکارا دستت کن اما شوهرم آنرا در جیبش گذاشت وبه همه نشان داد .جن ها آمدند آنرا بردندوبه من گفتند لیاقت نداری .
دیگر کم کم نیرویی مرا به خارج از خانه هدایت می کرد و بی هوا بیرون از منزل می رفتم اما نمی دانستم کجا بروم . این اواخر به مدت سه ماه زنی جوان و بسیار زیبا با موهای بلند و طلایی رنگ در حالیکه چکمه ای تا روی زانوهایش می پوشید از اوپن آشپزخانه وارد منزلمان می شد .دختر کوچکم او را دیده و ترسیده بود. روی چکمه هایش از پونز پوشیده شده بود او روزها به خانه ما می امد و بسیار کم حرف می زد و زیبایی و قدرت این زن حیرت اور بود او بدون انکه چیزی بگویم ذهن مرا می خواند و کارها را انجام می داد حتی دکور منزل را تغییر می داد و لباسهای او مانند لباسهای من بود اگر من در منزل روسری به سر داشتم اوهم روسری به سر داشت. او در منزل همه کارها را می کرد اما وارد آشپزخانه نمی شد و چیزی نمی خورد .یکبار برای من گوشت قربانی آورد . تا اینکه همسرم به خانه برگشت و از تغییر دکوراسیون اتاق خواب ناراحت شد و آن را مانند اولش کرد.
زن چکمه پوش دیگر سراغم نیامد ولی گربه بزرگ گفت همسرت تاوان کارش را می دهد و همسرم به زندان افتاد. این روزهای آخر سه زن ویک مرد به سراغم آمدند و در اتاق پرستاری مرا اذیت می کردند یکی از زن ها شبیه من بود آزار آنها که تمام می شد گربه ها می آمدند . از شوهرم خواستم که از هم جدا شویم دیگر توان مبارزه با آنها را نداشتم روز ها در حین جمع وجور کردن خانه ناگهان بویی حس کردم بویی عجیب بود می فهمیدم الان سراغم می آیند و مرا به قلعه می برند و کتک می زنند. ناگهان بیهوش می شدم گاهی تا ۴۸ ساعت منگ بودم راه میرفتم و غذای زیادی می خوردم اما خودم چیزی نمی فهمیدم. صبح روز بعد زوجین در دادگاه حضور یافتند روی صورت زن جوان زخم عمیق سه چنگال با فاصله ای بیشتر از دست انسان وجود داشت و صورت و دست های زن خون آلود بود .
در ۱۰ مرداد حکم طلاق صادر شد. زن جوان گفت جن ها دیشب آمدند ولی دیگر مرا نمی زدند آنها خوشحال بودند و گفتند اقدام خوبی کردی آن را ادامه بده این زن جوان گفت : رای طلاق را دوماه بالای کمد گذاشتم و اجرا نکردیم آن ها شب سراغ من آمدند ومرا وحشتناک کتک زدند طوریکه روی بدنم خط ونشان کشیدند. با همسرم قرار گذاشتیم ساعت ۱۹ عصر روز بعد برای اجرای حکم طلاق به دفترخانه برویم و حضانت دو دختر م به همسرم سپرده شد . ساعت ۱۷ آنروز قبل از مراجعه به محضر همسرم مرا نزد دعانویسی برد. مرد دعانویس به همسرم گفت : اگر زنت را طلاق بدهی جن ها او را می برند و از ما ۱۰ روز مهلت خواست تا جن ها را مهار کند. خانواده ام گفتند تو که ۱۲ سال صبر کردی این ۱۰ روز را هم صبر کن اما در این ده روز کتک ها شدیدتر بود طوری که جای زخمها گوشت اضافه می آورد حتی سقف دهانم را زخم کرده بودند و موهای سرم را کنده بودند . چند بار مرا که کتک می زدند دختر کوچکم برای طرفداری به سمت من دوید اما آنها دخترم را زدند. پس از اجرای حکم طلاق جن ها خوشحال بودند بعد از آن چند بار به منزل همسرم رفتم تا کارهایش را انجام دهم و خانه اش را مرتب کنم اما جن ها با عصبانیت سراغم آمدند و دندان قروچه می کردند . بعد از طلاق که به خانه پدرم به همراه دو دخترم برگشتم دیگر آنها سراغم نمی آیند ومرا نمی زنند. تا چند وقت احساس دلتنگی به آنها دارم اگر بخواهم می توانم آنها را ببینم.

برای مشاهدهٔ تمامی مطالبهای سایت

ایجا

روکلیک کنید

منبع3پیده


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: داستانهای واقعی , حقیقت جنیان , ,
برچسب‌ها: جن وحقیقتش , آزاروازیت جنیان , عشق جنیان به انسان ,
تاريخ : جمعه 25 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

جن (ماده)به صورت زن درمی آیدوبامردان همبسترمیشود،یابرعکس این موضوع  soltanseda.ir

مهم:

البته بسیاری از موارد مثل فشار روی سینه بختک

است و همینطور محتلم شدن یک اختلال هورمونی

است پس همه موارد مربوط به مطلب نیست.

 

این راکه خواندید،شماراباحقیقتی دربندرعباس
 
ایران آشنامیکنم 
 
موفق باشید/مرتضی و  میرزائی


بسم الله الرحمن الرحيم

 

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ
 
فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً 

 

 

کابوس جنی است که در مردان در هنگام خواب  مخصوصا در زنان به منظور داشتن رابطه جنسی با آنها ظاهر میشود.برطبق تعدادی از داستانها( دیو ماده )به شکل زن در آمده و با مردان هم بستر می شود او این کار را به منظور بچه دار شدن از مردان انجام می دهد یک نمونه از آن نیز در داستان  مرلین وجود داشت که آلت مرد بصورت غیر عادی در آمد این همخوابی باعث وخامت سلامتی و مرگ مردان می شود.

Incubus

 می گویند که این شیاطین دو جنس انسان ها را طعمه قرار داده و قربانی شدن مردها بعد از زمان خواب مشخص می شود و در این حالت یک احساس ناخوشایند سنگینی بروی قفسه سینه مردان مشاهده می شود. تعدادی از توضیحات (این شخص) برای منشا این داستان دلیلی مبنی بر مشغله ذهنی و گناهان جنسی را در قرن وسطی می آورد که تجربه رویاها باعث فلج شدن در بیداری و ارگاسم می شود که به صورت ناخود آگاه است ولی قربانیان ادعامی کنندکه توسط یک فرد واقعی مورد تجاوز قرار گرفته اند و منظوریک دوست وخویشاوند نیست و فردی است که او را در خواب ضرب و شتم کرده است.  soltanseda.ir

در ریشه باستانی یکی از اولین این کابوس ها در بین النهرین است که 2400 سال قبل از میلاد مسیح پدر گیلگمش توسط گروهی از زنان به رهبری لیلیت اغوا می شود و باعث زایش کودکان شبح مانند از آنها می شود ولی در نهایت در طوفان آنها از بین می روند برخی نیز این شیاطین را به خون اشام ها نسبت می دهند.بعضی از شیاطین اینکوبی و ساکوبی قادر به تغییر به دو جنس هستند و قربانی را مورد حمله قرار می دهند و داستان های زیادی در مورد تجاوز آنها به زنان و مردان وجود دارد. اما ماده ژنتیک برای تولید مثل از بدن انسان می آید .

به گفته جنگیری نیز گاهی افراد را به شکل اجسام صلیب مانندی به حرکت در می آورند. در اساطیر شیلی نیز یک کوتوله شنیع باعث بارداری ناخواسته زنان می شود و زنان مجرد را باردار می کندو نتیجه آن نوعی مثل دراکولا می شود. در مجارستان نیز داستا نهای مشابه وجود دارد در برزیل دیو بوتو که بسیار جذاب است زنان را اغوا می کند و مسئول بارداری ناخواسته و ناپدید شدن آنان است.در آفریقای جنوبی نیز دیو کابوس تیکولوش زنان پاکدامن را در تختشان با آنها نزدیکی می کند.

ولی در فرهنگ عامه این دیوها مردان را بصورت رویا در شب اغوا می کنند.لیلیت همسر اول آدم نیز مردان را به غاری می برد و با آنان بصورت یک دختر بسیار زیبا همبستر می شد و از آنان بچه دار می شد.حتی پاپ سیلوستر دوم نیز با یکی از این جن ها همبستر شده بود ولی بعدا توبه کرد.

 

در کابالا نیز سه جن از بدو تولد به جز لیلت از مردان باردار می شوند. هانریش مرامر در سال 1486 نوشت جنی که با مردان هبستر می شود مسئول جمع اوری اسپرم از مردان گمراه است.در اساطیر عرب نیز گارنا یک جن غیب که آنهامیگویند. (روح) شبیه به جن ماده است و قبل از اسلام با مردان آمیزش می کرده.

در مصریان نیز اعتقاد هایی وابسته به همزادگرایی وجود دارد بعضی از افراد نیز از آنها بعنوان دید دوم یاد می کنند .این افراد اغلب سگ و گربه خانگی دارند که روح آنها با آنها آمیزش می کند.در بسیاری از داستان های آفریقایی آمیزش بین دیو زن و مرد انسان دیده می شود.و آیین های الهی دستوراتی برای حفاظت از انها در نظر گرفته اند. در داستانهای واقعی  در هند نیز یک دیو ماده که به صورت زن در آمده با مردان آمیزش می کند و موهینی نامیده می شود.

یک دیو دیگر بنام ساکوبی و لباس هندی با موی بلند دارد در مسیر ها و جاده ها از مردان انتفام می گیرد.در طول تاریخ نیز مردان بسیار بزرگی توسط دیو های ماده اغوا شده اند و این موضوع هدف فیلم ها و کتابهای پرفروش بسیاری قرار گرفته و در بازی وارکرافت و دیده می شود

حتی ازاین واقعیتها فقط برای فروش فیلمها وداستانهای خود هم استفاده میکنند که فقط مسلمانان خوب میدانند وغیرمسلمان تابرسرشان نیاید نمیدانند،که درایران مخصوصا دربندرعباس  ،شاهدهایی هستندکه اجازه ندارند دراین موردتوضیح دهند،چون هم اکنون شاهد این قضایا هستند حتی امروز که تیرماه سال نود پنج میباشد هم گزارش داده شده،

 

 

 

http://theunexplainedmysteries.com/Incubus.html

توجه کنید: البته بسیاری از موارد مثل فشار روی سینه بختک است و همینطور محتلم شدن یک اختلال هورمونی است پس همه موارد مربوط به مطلب نیست.

این راکه خواندید،شماراباحقیقتی دربندرعباس ایران آشنامیکنم 
موفق باشیدسلطان  میرزائی
 
 
برای مشاهدهٔ تمامی مطالب سایت لطفا
 
برروی کلمهٔ( سلطان صدابندر)کلیک کنید(دربالای صفحه هم هست

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: حقیقتهای جن , داستانهای جن , ازدواج جن باانسان , واقعیتهای جن ,
تاريخ : سه شنبه 22 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

توضیح نویسنده:توجه داشته باشیدکه این داستان واقعی وحقیقت دارد،ولی نام آن شخص به مردفقیروزمانش رابه کدخدایی چون قدیم تطبیق دادم،همین وبس،واین نوشته شاید به ۹۹درصدمردم بی مزه وبی سروته باشد،ولی دوست داشتم دراین سایت این موضوع رابنویسم ،ودیگرتوضیح بیشترازاین نمیتوانم بدهم،ونام جنیان هم فقط به علت اینکه بی اختیاربرزبانتان جاری نشه ،ننوشتم،،اگرتونستم کامل ترش میکنم،

نویسنده؛مرتضی میرزائی

 

واماداستان:

 

کل شهر از آب برکه استفاده میکردند،کل ثروتمندان ،
وهمیشه جلو خانهٔ کدخدای شهرراجارومیزدند
تا درمسائل پیشرفت وتجارتشان باکدخدا مشکلی نداشته باشند،وتا میتوانند،از کدخدا بچاپندوبخورند،وازآب برکه فقط برای پرورش باغهای خوداستفاده میکردن ،ومیجنگیدندباخودشان که مبادا حتی جرعه ایی از آب به باغهایشان کم شود
درحالی که هریک از آنان برای خودباپولهایشان چندین چاه بزرگی زده بودندوبرکهٔ بزرگی داشتند،ولی باز بااین حال ، یکی از فقیرترین افرادآن منطقه که همسایهٔ دیواربه دیوارکدخدابودوصاحب هیچ چاه وبرکه وباغی هم نبوداگر میخواست از آن آب برای رفع تشنگی خودش واهلش جرعه ایی استفاده کند،به اونمیدادن یا قبل از اومیامدندغارت میکردندوآبهاروتمام میکردند،و تا تمام میشد پنهانی از آنجا میگریختند،واقرارداشتندکه آن همسایه ات تمامی آبهای برکه راخورده ومصرف کرده،وسالیان سال بدنامی این جریان رابه دروغ به اوداده بودنددرحال که فقط خودشان دروجود داشتن پول وثروت وبرکه های پرآب ،همیشه فریاد ،نداریم نداریم وبدبختی رابلندمیکردند،وآنهاشبانه روز درتلاش بودند،که تامیتوانندهم خودشان وهم اهلشان رااز کدخداتأمین کنند،وبه فریب زیرکانه ایی ضررهای کدخدارابرگردن آن مردفقیرمی انداختند،وبه اوواهلش زورمیگفتد،وکودکانش رابابی رحمی ستم میکردند،وهمیشه هم اسراربراین داشتند که مامسلمان وپاک هستیم،ونمازهم میخواندند،درحالی که 
(فقط به خودشان ومردم وکدخدافریب میدادند)ولی خدارا که نمیتوانستندفریب دهند،چون آنان ظلم میکردن،وتلاششان فقط برای دنیایشان بود،وحتی برکسانی که مؤمن واقعی بودندوباهمه احساس همدردی میکردند،تأثیرات منفی گذاشته بودند وایمان اصلی آنها راباکمک کارهای شیطانیشان ،به بی ایمانی وسنگ دلی تبدیل کرده بودند،که برایشان دیگر هیچ فرقی نداشت ،وتنها انسانهایی که عیش ونوش ورقص وگناه دنیارامیپرستیدندراقبول داشتند،ودوستشان داشتند چون دیگر ،شیطان کارخودراکرده بود،وآنهاراعاشق دنیا کرده بود،وخوشیهای دنیاوتفریحات دنیارادوست داشتند،وفکرمیکردندکه یاتاابدزنده میمانندیاعمری طولانی دارند،هرچندنمازشان رامیخواندند، دراین مدت
آن مردفقیر از کتابی
از سفارش حضرت علی(ع)که از حضرت خضردعایی درخواست کرده بود که درمقابل دشمنان چه بگویم که پیروز باشم،
حضرت خضر(ع)فرمودند؛
بگو
یاهویامن لاهوالاهو
وحضرت امیراز خضرپرسیده بود که این چه دعاییست،
گفت این نام اعظم پروردگارست،که هرکس هم نمیتواند از آن استفاده کندتاتأثیرش راببیند
ان مردهروقت که دلش میگرفت یاازهرکس ناراحت بود،فقط همین کلمات رابرزبان میآورد که معجزه میدید،وخداوند به هرظلمی که براو میکردند،شدتش راباچندبرابر برخودشان برمیگرداند،وآن مردفقیردیگرتلاشی برانجام انتقام نمیکرد،که حتی درخلوط وپنهانی بااین کلمات برجنیان 
هم کمک میکرد وآنان هم براو ،که باسه جن رابطهٔ پنهان داشت که بایکی از آنها صمیمی تربود

راستی نگفته بودم درمورد جنیان وآن مردفقیر

،آن مرد،از کوچکی برسراتفاق رفت وآمد درمکانی که نمیدانست درآنجا گروهی از جنیان رفت وآمددارند،هرروز رفت وآمدداشت ،تااینکه ،کم کم احساسات عجیبی که مردم عادی ندارند به او دست میداد،وحتی خیلی موقه هاصداهای آنان رو میشنید،ودرکنارخودحسشان میکرد،ولی میترسید اورادیوانه خطاب کنند،به همین علت حتی به پدرومادروخواهر.براداش هم چیزی نگفت 

اوکم کم با آزارهایی که از جنیان میدید،کم کم بجایی رسیدکه بایک عالمی که اوخودش صاحب اختیارگروهی ازجنیانی بود که شبانه روزبااوبودند،وکارهایش راانجام میدادند،واولین کسی بودکه دانست آن مرد داستان ما باسه جن ارتباط دارد،آن هم اولین باری که نزد اورفت جنهایش فهمیده بودندچون آنهارودیده بودند وباهم ملاقات کرده بودند (درهمان روزی که پدرش اورانزد عالمی بردبخاطر حال بدش ،جنهایش باجنهای عالم روبروشده بودندوباهم سخن گفته بودند....

وهمان روز به او گفتند که تو سه جن داری که همیشه همراهت هستند وبرای استراحت به خانهٔ تو می آیند،وبتو وابسته شده اند،

خلاصه...
تااینکه کاری کردند که آن سه جن به تسخیراو بیرون آمدند ،وتاآخرامربااوهستندولی یکی از آنها فقط دلش بحال او میسوخت وآن دو کمی غشمگین وناآرام بودند،که مجبورشد دست به آیاتی شود،که جلو آنهاروبگیرد،که گرفت،
خلاصه همیشه شاهداتفاقات سخت زندگی اوبودند که بارها هم به او مجبوربه سکوت ومهربان بودن میکردند،وهمیشه میگفتندماخودمان ادبشان خواهیم کرد،
ولی حضورآنها درمنزلش باعث ناراحتی اوبود،
ولی یک کار رابخوبی انجام میدادند،که تاازخشم وعصبانیت او باخبرمیشدند بگونه ایی باعث اذیت طرفی میشدندکه باعث ناآرامی ان مردشده بود،ناگفته نماندکه باهربارآمدن جنیان به منزلش ونزدیک شدن آنهابه او،باعث آزاری بد وخرابی احوالش میشدند،تااینکه

،اتفاقات آینده وغیب دیگران آن مردراآگاه میکردند،ولی به اووعده ایی داده بودند که به هیچ عنوان نمیتوانی این رابطه رابه مردم بگویی وباید پنهان بماند،وتازنده هستی ماباتووتوباماهسیتی درمشکلات بامردم کمکت میکنیم وماخودمان انتقام توراخواهیم گرفت،ولی حتی خانواده ات هم نباید بدانندکه بامادرارتباط هستی،وهمین بودکه آنهاهم به راحتی درهفته درجمع انسانها میتوانستند بیان ،وغذابخورندوغذاونیازهای خانوادهٔ خودشان راتهیه کنند،
وماخودمان از مردمی که درنزدهمدیگرخوب ومؤمن ومسلمان هستند،وفقط نزدخودشان خوب هستند،برای ماآشکار ازظلمهایشانند هرچندخودشان کارهایشان ظلم ندانند،مابه انتخاب خودازآنان به شیوهٔ دنیاازهمگیشان انتقام خواهیم گرفت،یاآنهارابیمارخواهیم کرد

،یاآنهارامیزنیم تادیوانه شوند

یاروزگارشان را به طلسم خودگره میزنیم

،یابه ظلمی که ازپیش آمدش بترسندمابرسرشان خواهیم آورد

 

وبه آنهامیرسانیم،وراه نجاتشان فقط به گفتهٔ توبرماگذاشته ایم ،ولی خودشان نباید بدانند که عذابش راخودت باید بکشی،

پس تو آرام باش ،بگذارهمه کارشان رابکنند،چه خوب چه بد ،ماباتوییم ولی کسی نداند،

تااتفاق تازه داستان روبروز درتاریخ ۹۵/۴/۲۲ تمام میکنم ،
نوشتهٔ خلاصه از
سلطان میرزائی
منبع وانتشارنخست از وبسایت 
رسمی soltanseda.ir     

 

برای مشاهدهٔ تمامی مطالب این سایت 

اینجا

روکلیک منید


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: درددلهای سلطان/میرزائی , اجتماعی_خانواده_زندگی , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: داستان مردفقیری که جنیان بجای اوانتقام میگرفتند ,
تاريخ : یک شنبه 20 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

با توجه به درهم آمیختگی انسان‌ها که خوب و بد و زشت و زیباراستگو و دروغ‌گو و امانت‌دار و خیانت‌کار و وفاکننده به پیمان و عهدشکن و غیر آن و در یک محیط کوچک یا بزرگ زندگی می‌کنند وفا ناگزیر از زندگی جمعی و روابط دوستانه با دیگران هستیم. برای سودمند بودن دوستی‌ها و در امان بودن از شرارت‌ها و مفاسد دوستان ناباب، چاره‌ای جز گزینش دوست نداریم. 

امام صادق علیه‌السلام به یکی از دوستان خود فرمود: کسانی را که تو دوست می‌پنداری وقتی بیازمایی، چند دسته‌اند: برخی مانند شیرند در پرخوری و حمله‌وری و برخی گرگند در زیان رساندن و برخی مانند سگ و چاپلوس و دم جنبانند. برخی روباهند و حیله‌گر و دزد و چهره‌های مختلف دارند اما کارشان یکی است. 

خوب دقت کن که فردا که تنها و بی یار و یاور و بی همسر و فرزند خواهی ماند و به جز خدا فریاد‌رسی نداری.چه خواهی کرد؟ 

حضرت علی‌علیه‌السلام می‌فرماید: «امتحان را در گزینش دوستان بر هر چیزی مقدم بدار، چرا که امتحان و معیاری است که بین خوبان و بدان فاصله می‌اندازد و آن‌ها را از یک‌دیگر جدا می‌کند.» 
در سخنان بزرگان دین و راه‌های مختلفی برای امتحان دوست ارائه شده است که ما به برخی از آن‌ها به طور فشرده اشاره می‌کنیم: 

جمع‌های دوستانه این‌طور نیست که همه‌ی امور و برخوردها رضایت‌بخش و با سلیقه و میل و روحیات یک‌‌یک افراد سازگار باشد. به جز معصومان «علیه‌السلام» انسان‌های دیگر مصون از اشتباه نیستند و ممکن است از روی عمد یا خطا لغزش‌هایی از سوی برخی دوستان صورت بگیرد و سبب رنجش دیگران شوند. 

از این رو هر یک از دوستان بر اساس حکم عقل و آموزه‌های دینی باید قبل از هر چیز با تمرین و سعه صدر و قدرت لازم برای تحمل این قبیل لغزش‌ها را کسب کنند تا بتوانند با اخلاقی نیکو و برخوردی شایسته و به دور از خشم و متوسل شدن به ابزار ناروا از کنار آنها عبور کنند و بر دوستی خود تداوم بخشند. 

بزرگان دین ظریفت نداشتن و برخوردار نبودن از سعه صدر و قدرت تحمل لغزش‌های دوستان را از جمله‌ی عوامل منفی و از صفات ناپسند دوستان دانسته و توصیه کرده‌اند دوستان خود را با توجه به این نکته انتخاب کنند. 

امام صادق علیه‌السلام به بعضی از اصحاب خود فرمود: «کشی که سه بار با تو خشمگین شد و در حق تو بد نگفت او را دوست خود کن.» 

آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: «کسی را به علامت دوستی نشناس تا او را در سه چیز آزمایش کنی: 
1-به خشمش بنگر که آیا او را از حق به باطل می‌کشاند یا خیز 
2-در درهم و دینار 
3-مسافرت کردن 


یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 
ترک رضای خویش کنددررضای یار 

دوست واقعی کسی است که به ستم و جفای دوست خود بردبار باشد و رضایت او را بر رضای خود مقدم دارد. 

 

منبع:رشدشبکهٔ ملی مدارس

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: سخنان ونصیحتهای بزرگان , حدیث , اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , ,
برچسب‌ها: چگونه دوست ودشمن خودرابشناسیم , شناخت دوست ودوشمن , دوست وشمن , ,
تاريخ : شنبه 19 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

 

توجه       توجه


بیایدپدیده های جوان آکادمی

فوتبال باشگاهآبفای بندرعباس را بشناسیم.

 www.soltanseda.ii

 

نویسنده:مدیربرنامهٔ سلطان صدا_حیدری

 

 

clickkon

میکائیل میرزائی

 

میکائیل وامیرحسین

بیایدپدیده های جوان آکادمی فوتبال بندررا

بشناسیم.

soltanseda.ir

امیرحسین امیری توسلی که اصلیتش ازفارغان

حاجی آباد

که درپست دروازه بانی بازی میکند

 که با داشتن تنها ۱۳ سال آینده روشنی دارد

و گلزدن به اون واقعا کارهرمهاجمی نیست .


امادیگرپدیده ای که این روزها نامی برای

خودش برسرزبانها انداخته هست

کسی نیست جزمیکائیل میرزایی

فرزندهنرمندمحبوب جناب سلطان صدا

که با۱۱ سال سن درپست مهاجم

هدف به بازی گرفته میشود

که شگردش روی شوتهای سنگین

وازراه دورهست وازدیگرتخصصش

گلزنی باضربهٔ سرهست که آماری فوق العاده

تواین زمینه ها داراست که مدافعان ردهٔ سنی

خودش راتسلیم شوتهای سنگین خودش کرده.


هردوپدیدهٔ فوق درتیم آبفای بندرعباس

 

 زیرنظرآقای صداقت ککارمیکنند

soltanseda.ir
درپایان

ازتمام مسوولین زیربط ورزشی

وآکادمیفوتبال استان هرمزگان

وشهرستان بندرعباس خواهشمندیم

اقدامات بهتری  جهت پیشرفت

این استعدادهای ناب فوتبال بندر

وهمهٔ استعدادهای دیگر

همکاری لازم بعمل آوردند که روزی

شاهددرخشش آنها

درلیگ برترفوتبال ایران باشیم .

 

انتشاراز

مدیربرنامه های سلطان صدا: حیدری

Seagull-flying_animated_gif

پدیدهٔ فوتبال

 

 

برای دیدن صفحهٔ اصلی سایت  

اینجا

روکلیک کنید 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: تصاویر زیبای سایت , دیدنیهای عجیب دیدنی , ورزش وپدیده ها , میکائیل پدیدهٔ جدیدفوتبال , ,
برچسب‌ها: پدیدهٔ جدیدفوتبال , پدیده های جدیدفوتبال دربندرعباس , فوتبال باشگاه آبفای بندرعباس , استعدادهای فوتبال دربندرعباس , معرفی فوتبالیست دربندرعباس , میکائیل میرزائی فوتبالیست آبفای بندرعباس , باشگاه آبفای بندرعباس , ورزشکاران هرمزگان , پدیدهٔ فوتبال بندرعباسی , پدیدهٔ فوتبال هرمزگانی , ورزشکاران هرمزگانی ,
تاريخ : پنج شنبه 17 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 
 
 از آیات کریمه قرآن و روایات معصومین(ع) استفاده مى‌شود که قبض روح انسان‌ها با هم متفاوت است و برخورد فرشتگان مرگ با انسان‌هاى متوفى کاملا فرق مى‌کند.با یکى از روى ملاطفت و رافت و با صورتى زیبا برخورد مى‌کنند و با دیگرى از روى غضب و شدت و با چهره‌اى زشت و کریه المنظر.باید روشن بشود بالاخره چهره قابض ارواح به چه شکلى است و چگونه در مقابل انسان محتضر ظاهر مى‌شود. روایت شده است که: حضرت ابراهیم خلیل(ع) به ملک الموت گفت: آیا مى‌توانى با آن صورتى که روح فاجر را قبض مى‌کنى خودت را به من بنمایى؟ ملک الموت عرض کرد: تو طاقت و تحمل این را ندارى (که مرا بدان صورت ببینى) حضرت ابراهیم(ع) فرمود: بلى (طاقت دارم تو را بدان صورت ببینم).ملک الموت عرض کرد: صورت خود را از من برگردان و سپس مرا ببین. 

حضرت ابراهیم(ع) بدین طریق به ملک الموت نظر کرد.ناگهان دید مرد سیاه چهره‌اى با موهاى راست شده و بوى متعفن و با لباس‌هاى سیاه، به طورى که از دهان و از دو سوراخ بینى او دود و آتش زبانه مى‌کشید، در مقابل او حاضر است.حضرت ابراهیم(ع)غش کرد. اما ملک الموتى که با چهره‌اى زیبا و نکو در مقابل حضرت ابراهیم(ع)حضور داشت چگونه به صورتى زشت و کریه مبدل شد؟ باید گفت: فرشتگان موجوداتى مجردند. مجردات در مقابل مادیات‌اند.ماده محدود به زمان و مکان و دست خوش تغییر و تحول و در معرض زوال و فساد است، به خلاف مجردات که از این خصوصیات مبرا هستند. 
 
فرشتگان نیز موجوداتى منزه از ماده‌اند.لذا خصوصیات ماده در آنها راه ندارد و شکل نمى‌پذیرد. حال که فرشتگان چنین‌اند، پس این همه روایات که از هیئت و شکل فرشتگان خبر داده‌اند (از جمله روایت مزبور) چه مى‌شوند؟ باید گفت همه این اخبار از باب «تمثل» است و تمثل با «تشکل» فرق مى‌کند. معناى تمثل ملک به صورت انسان این است که ملک در ظرف ادراک بیننده به صورت انسان درمى‌آید، در حالى که بیرون از ظرف ادراک او واقعیت و خارجیت دیگرى دارد و آن عبارت از صورت ملکى است. به خلاف تشکل که اگر ملک به صورت انسان متصور و متشکل بشود، مبدل به انسان واقعى مى‌شود؛ چون در حالت تشکل، هم در ظرف ادراک بیننده و هم در خارج ادراک، صورتى یکسان دارد.قرآن کریم در جریان تمثل جبرئیل براى حضرت مریم(ع) مى‌فرماید: جبرئیل به صورت بشرى براى مریم(ع) تمثل کرد. و این بدین معناست که جبرئیل در ادراک مریم(ع) به صورت بشرى محسوس شد نه این که واقعا جبرئیل به همان صورت درآمده است. 
 
پس تمثل عبارت است از ظهور چیزى براى انسان به صورتى که انسان با آن الفت دارد و متناسب با همان غرضى است که به خاطرش ظهور کرده است. مثلا جبرئیل به صورت بشرى تمثل کرد؛ چون مالوف و معهود آدمى از رسالت همین است که شخص رسول رسالت خود را بگیرد و نزد مرسل الیه بیاید و از طریق تکلم و گفت‌وگو آن را ادا کند.یا مانند تمثل دنیا براى امام امیرالمومنین (ع) که به شکل زنى زیبا و فریبنده ظهور کرد؛ چون معهود و مالوف دل‌هاى بشرى همین است که در مقابل دخترى زیبا بیش از هر چیزى فریفته مى‌شود. با بیان این مقدمه که اولا، فرشتگان، موجوداتى مجردند و ثانیا، اگر رابطه‌اى بین ملائکه و انسان هست به صورت تمثل است و ملائکه هیچ گونه تشکلى ندارند، نوبت به پاسخ پرسش این بخش مى‌رسد و آن اینکه ملک الموت و دستیاران او در هنگام قبض روح داراى شکل خاصى نیستند، بلکه این تلقى و دریافت و ادراک انسان محتضر از فرشته مرگ است که او را به صورت خاصى رویت مى‌کند. در حقیقت باید گفت: ملک الموت و فرشتگان قابض ارواح مانند آیینه صاف و روشن‌اند و در مقابل هر محتضرى که قرار مى‌گیرند صورت ملکوتى صفات و اخلاق و اعتقادات خود او را نشانش مى‌دهند.

در واقع انسان محتضر صورت برزخى ملکات خود را در فرشته مرگ مى‌بیند، لذا فرشتگانى که مامور قبض روح مومنان هستند،بنا به روایات وارد شده، صورتى زیبا دارند و در مقابل، ماموران قبض روح کافران و تبهکاران چهره‌اى زشت و کریه دارند. در نتیجه، شکل ظهور فرشته مرگ، هنگام قبض روح، به ملکات و اعتقادات شخص محتضر بستگى دارد. هر چه اعمال و نیات و عقاید انسان محتضر پاک و بى‌شائبه باشد، ملکى را که رویت مى کند زیباتر و دلرباتر است و هر چه اعمال انسان زشت و پلید باشد، فرشته‌اى را که مى‌بیند خشن‌تر و وحشتناک‌تر است.

بازنشر از مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
 
 

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: ایمان , مذهبی , ,
برچسب‌ها: چهرهٔ ملک الموت , چهرهٔ ازرائیل موقهٔ گرفتن جان انسانها , ,
تاريخ : پنج شنبه 17 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 



soltanseda.ir

 

 

 

                                                

 

خداوند به عزرائيل خطاب كرد هنگام قبض روح چه كسي،قلبت سوخت؟

عزرائيل عرض كرد:دلم در قبض روح همۀ آدميان مي سوزد ولي نمي توانم دستور ترا انجام ندهم.  soltanseda.ir

دوباره خداوند فرمود : بگو ببینم که دل تو برای قبض روح چه کسی بیشتر سوخت؟

عزرائيل عرض كرد:روزي به فرمان تو كشتي را بر موج دريا شكستم و فرمودي جان همشان را قبض كنم مگر زني از آنان را كه كودكي در آغوش دارد.من هم دستور ترا انجام دادم.

مادر و كودكش بر روي تخته پاره اي ماندند و امواج دريا آن تخته را كم كم به طرف ساحل آورد و به ساحل افكند.من از نجات یافتن آن دو خوشحال شدم  ولي بعد امر فرمودي كه جان مادر را قبض كنم و آن كودك را رها سازم. وقتي كه روح مادر را قبض كردم اين جداكردن،بسيار تلخ و رنج آور بود.من ماتم مردم را زياد ديده ام ولـــــي تلخي تنهايي آن كودك را فراموش نمي كنم.

(آیا می دانید آن کودک وقتی بزرگ شد همان نمرود شد که در برابر ابراهیم خلیل(ع)قرار گرفت) soltanseda.ir

خداوند فرمود:من از روي فضل و كرم به موج دستور دادم آن كودك را به بيشه ايي سبز و خرم بيندازد،در چنين باغ با صفايي به پلنگي كه تازه بچه زاييده بود گفتم كه به آن كودك شير بده.و صحبت كردن را به او آموختم.به اين ترتيب آن كودك بالغ شد و دريافت كه من او را در آغوش محبت خود و بدون واسطه پروراندم ولی او به جای یادآوری محبتهای گذشته من و شکرگزاری،خلیل من ابراهیم (ع)را به درون آتش افکند تا او را بسوزاند.  www.soltanseda.ir

نمرود وقتي بزرگ شد ، ادعاي خدايي كرد منجمين به او گفتند:امسال كودكي به دنيا مي آيد كه باعث واژگوني تاج و تخت توست.نمرود براي اينكه به كشتن آن كودك توفيق يابد هزاران كودك را از دست مادرانشان گرفت و كشت و لي ابراهـــــيم(ع) متولد شد و بزرگ.نمرود تا توان داشت با ابراهيم (ع) دشمني كرد.

پروين اعتصامي گويد:

وارهانيــــــدم آن غريـق بي نــوا                        تا رهيد از مرگ، شد صيد هــــــوا

آخر آن نــور تجـــــلي دود شـــد                        آن يتيـــــم بي گنــه، نمـــرود شد

كردمش با مهرباني ها بـــــزرگ                        شد بزرگ و تيـره دل تر شـد زگرگ

خواست تا لاف خداونـــــدي زند                        بـــرج و باروي خـــــدا را بشكنــــد

پشّه اي را حكم فرمودم كه خيز                       خاك اندر ديــــدۀ خودبيــــن بريــــز

 www.soltanseda.ir

 

 

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: ایمان , مذهبی , ,
برچسب‌ها: حضرت ازرائیل موقهٔ گرفتن جان دلش به کی سوخت , حضرت عزرائيل در هنگام گرفتن جان چه كسي دلش سوخت؟؟ ,
تاريخ : چهار شنبه 16 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 دانلود آهنگ  مستقیم

 

دانلود آهنگ سلام ای گلم

دوستان توجه داشته باشید

اگردانلودنشد،روی کلمهٔ دانلود آهنگ...

بعداز نگه داشتن ،(ذخیرهٔ  پیوندروانتخاب کنید،

دانلودمیشود

برای کامپیوتر هم باید روی لینک بالا راست کلیک کنید و روی گزینه

Save Link as

کلیک کنید

 

                                            سلطان صدا

 

                   کد پخش آنلاین سلام ای گلم

سلطان صدا



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: موسیقی , ,
برچسب‌ها: دانلودآهنگ سلام ای گلم سلطان صدامرتضی میرزائی , آهنگ سلطان صدای بندرمرتضی میرزائی , موسیقی , اجرای موسیقی , شعروآهنگ , آهنگ بندرشادازسلطان صدا , بندری شادازسلطان صدا , آهنگ بندری ازسلطان صدامرتضی میرزائی ,
تاريخ : شنبه 12 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

مردان حیض

یاهمان چشم چران

به همهٔ زنان نظربددارند

برایشان فرقی نخواهدکرد

که چه کسی است،

مخصوصا درکشورخودمان

مردانی که ایمانشان واقعیست

هیچ احساس شهوت به زنان ندارند

بغیراز زنان خود

یکی از نشانه های آشکارآنها

این است

که هرخانومی که ازآرایش وزیبایی 

ولباس پوشیدن زیبایی که جلب

توجه کند ،خودش رابه آب 

وآتش میزندتابااو

رابطه ایی نزدیکتروصمیمی تری

داشته باشد،وبرای خواستهٔ شوم خود

حتی اززنان خودبرای ایجاد رابطه ایی

نزدیکترباهمچین زنانی هم استفاده خواهند کرد

تابتوانند،راحت تربه خانهٔ همدیگردست

پیداکند،حتی اگرمدتی طول بکشد

وچون خودشان این خصلت رادرخون خود

داراهستند،

((نصبت به همهٔ مردان بدبین هستند))

وتامیتواننداز زنان خود،محافظت شدیدی

میکنند،تامبادابامردی چون خودش 

آشناشود

نویسنده ؛مرتضی میرزائی

 

 

 

 

 

مردان سوءاستفاده گر معمولاً خودشان قربانیان نوعی سوءاستفاده هستند. نشانه های یک مرد سوءاستفاده گر می تواند سوءاستفاده احساسی، کلامی، فیزیکی یا جنسی باشد. معمولاً مردانی که سوءاستفاده احساسی می کنند سوءاستفاده کلامی یا ترکیبی از سایر انواع سوءاستفاده ها را نیز مرتکب می شوند. نشانه های چنین مردانی معمولاً اگر دقت کنید، زیاد سوال کنید و درمورد گذشته او بررسی کنید، بعد از چند قرار ملاقات اول دیده می شود.

رابطه با چنین مردانی توام با خشونت، حسادت و روابط جنسی یا احساسی محدود می باشد. مردانی که سوء استفاده احساسی می کنند سخت تر شناخته می شوند چون خیلی راحت می توانند به شما بقبولانند که به اندازه کافی خوب نیستید یا همه چیز تقصیر شماست. در یک نظرسنجی که توسط بیش از ۷۰۰۰ زن انجام گرفت، بیش از ۵۶ درصد تحت سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بوده اند. بهبودی از سوءاستفاده احساسی به اندازه بهبودی از سوءاستفاده فیزیکی دشوار است. سوءاستفاده احساسی باعث پایین آوردن اعتماد به نفس و بروز افسردگی می شود. چنین مردی ممکن است به شما بگوید که دوستتان دارد یا تغییر می کند تا ترکش نکنید اما هرچه بیشتر سعی کنید او را تغییر دهید، کنترل بیشتری روی شما پیدا می کند. وعده های سرخرمن حالت عادی پیدا می کند. حتماً به رفتار و اعمال او هم توجه داشته باشید و نه فقط به حرفهایش. البته رابطه با چنین مردانی از همان ابتدا اینگونه نخواهد بود. اگر چنین بود زنان بدون معطلی آن مرد را رها می کردند.

براساس انجمن روانشناسی خشونت و خانواده در امریکا، هرساله بیش از ۴ میلیون زن امریکایی از نوعی آزار و اذیت توسط همسرشان رنج می برند. چه کسی می تواند قهرمان سنگین وزن مایک تایسون را فراموش کند که به جرم تجاوز به دزیره واشنگتن  به شش سال حبس متهم شد. تایسون فقط سه سال را در زندان سپری کرد و بعد با عفو مشروط آزاد شد. بعد با رابین ژیونز ازدواج کرد و یکسال بعد درست در روز ولنتاین از او طلاق گرفت چون ژیونز ادعا کرده بود که تایسون از او سوءاستفاده کرده است. رفتارهای سوءاستفاده گرانه در همه سطح های جامعه دیده می شود.

در زیر ۱۰ نشانه مردان سوءاستفاده گر را جمع آوری کرده ایم. اگر طرف شما هم یک یا دو مورد از این رفتارها را دارد شاید وقتش رسیده باشد که رابطه تان را دوباره ارزیابی کنید و درصورت نیاز کمک بخواهید.

۱٫ حسادت و حس تملک: نسبت به دوستان و خانواده و همکاران شما حسود می شود و سعی می کند شما را از آنها جدا کند. زن و فرزندان خود را جزء دارایی های خود می بیند نه انسان هایی مستقل. بی دلیل شما را به خیانت و ارتباط با مردهای دیگر متهم می کند. همیشه به روش بازجویی می پرسد کجا و با کی بوده اید.

۲٫ کنترل: می خواهد همه زمان شما مال او و مرکز توجه شما باشد. همه هزینه ها، ماشین و فعالیت هایی که در آن شرکت می کنید تحت کنترل اوست. اگر زن علائمی از استقلال و قدرت از خود نشان دهد عصبانی می شود.

۳٫ برتری: همیشه حق با اوست، همیشه او باید برنده باشد و همیشه همه ریاست ها با اوست. همیشه اعمالش را توجیه می کند تا بتواند با متهم کردن شما یا کسان دیگر حق را به جانب خود دهد. مردی که سوءاستفاده کلامی می کند با شما بد حرف زده و دشنام می دهد تا احساس بهتری به او دست دهد. هدف چنین مردی این است که شما احساس ضعف کنید تا خودش بتواند احساس قدرت کند. این افراد معمولاً احساس ناامنی می کنند و فقط این قدرت است که به باعث می شود حس بهتری داشته باشند.

۴٫ حقه: به شما می گوید احمق یا نادان تا تقصیر گردن شما بیفتد. سعی می کند طوری رفتار کند که فکر کنید تقصیر شما است که او دچار این مشکل شده است. ننه من غریبم در می آورد که دلتان به حالش بسوزد و سعی کنید به او کمک کنید از این وضعیت بیرون بیاید. به بقیه می گوید شما تعادل ندارید.

۵٫ تغییر حالت: بعد از اینکه سوءاستفاده انجام گرفت، ناگهان از فردی خشن و عصبانی به فردی پشیمان و مهربان تبدیل می شود.

۶٫ تضاد حرف و عمل: به قول هایش عمل نمی کند، می گوید دوستتان دارد اما از شما سوءاستفاده می کند.

۷٫ تنبیه کردن شما: مردی که سوءاستفاده احساسی می کند از رابطه جنسی یا صمیمیت احساسی خودداری کند یا وقتی نتوانست راه خود را پیش ببرد سکوت پیشه می کند. معمولاً با انتقاد های مداوم شما را تحت سوءاستفاده کلامی قرار می دهد.

۸٫ عدم تمایل به کمک گرفتن: چنین مردی تصور نمی کند که مشکل دارد پس چرا باید دنبال کمک باشد؟ او تقصیرها و اشتباهات خود را نمی پذیرد و آن را به گردن کودکی یا عوامل خارجی می اندازد.

۹٫ بی احترامی به خانم ها: هیچ احترامی برای مادر، خواهران یا هر زن دیگری قائل نیست. تصور می کند که زنان احمق و بی ارزش هستند.

۱۰٫ سابقه سوءاستفاده قبلی: این افراد همیشه به دنبال زن هایی مطیع هستند که بتوانند آنها را کنترل کنند. رفتار سوءاستفاده گرانه رفتاری ارثی است و مردانی که از آنها سوءاستفاده شده احتمال زیادی دارد که خود به این بیماری مبتلا شوند. مردانی که از حیوانات سوءاستفاده می کنند نیز احتمال زیادی دارد که از خانم ها هم سوءاستفاده کنند.

اگر به خاطر اینکه فکر می کنید این فرد تغییر می کند به رابطه تان با او ادامه می دهید بهتر است بیشتر فکر کنید. چنین مردانی بدون درمان دراز مدت به هیچ وجه درست نمی شوند. جلسات مشاوره گروهی برای کمک به این افراد بسیار مفید است. مصرف موادمخدر و الکل هم می تواند به چنین رفتارهایی ختم شود. اگراین فرد تمایلی به کمک گرفتن از متخصص نداشت آنوقت شما باید با محافظت از خودتان یا فرزندتان در صورت وجود اقدام کرده و او را ترک کنید. با ماندن در چنین رابطه ای یعنی از رفتارهای آن مرد چشم پوشی می کنید. اگر بترسید نخواهید توانست از دست او جان سالم به در ببرید. سعی کنید دوستان و خانواده تان را در جریان بگذارید و از آنها کمک بخواهید. وقتی او را ترک کنید ممکن است گریه کند و التماستان کند که برگردید اما تا زمانیکه مشاور او نگفته که درمان دراز مدتش را با موفقیت سپری کرده به سمت او برنگردید. بعد از ترک برای سوءاستفاده بیشتر او آمادگی داشته باشید. اگر مرد زندگی شما هم چنین رفتارهایی دارد و تمایلی برای کمک گرفتن ندارد، تنها راه حل شما ترک کردن اوست.

 

 

|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , موضوعات مفیدبرای همه , ,
برچسب‌ها: مردان چشم چران , مردان هیز , مردانی که به همهٔ زنان نظربددارند , کسانی که چشم چرانی میکنند , ,
تاريخ : جمعه 11 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 
 

 

نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـكنـم می میرم

 

سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم

 

 

بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست

هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم

 

 

بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد

مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم

 

 

بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا

مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم

 

 

روح ِ برخاسته از من ته ِ این كوچه بایست

 

بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: شعرهای احساسی وناب , اشعار , ,
برچسب‌ها: شعرهای احساسی , شعرهای عاشقی ,
تاريخ : پنج شنبه 10 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 درگذشت حسن پیغان خواننده معروف هرمزگانی !

 

درگذشت حسن پیغان خواننده معروف هرمزگانی !

حسن پیغان ، خواننده ایرانی

حسن پیغان خواننده مطرح موسیقی پاپ کشور بر اثر ایست قلبی درگذشت.

تاریخ انتشار : 10 تیر 1395
بازدید : 860 نفر
حسن یکی از دوستان قدیم بنده بود،وخاطرات ما به زمان اولین کاستش یعنی باغ باران مربوط بود
((مرتضی میرزائی))

حسن پیغان خواننده پاپ هرمزگانی درگذشت

www.soltanseda.ir

حسن پیغان خواننده معروف هرمزگانی که در بیمارستان بستری بود، چهارشنبه شب در بیمارستان صاحب الزمان (عج) بندرعباس بر اثر ایست قلبی درگذشت. جامعه موسیقی ایران که به تازگی ضایعه بزرگ مرگ حبیب محبیان را پشت سر گذاشته بود دوباره دچار ضایعه ای دیگر شد و خواننده مطرح پاپ کشور حسن پیغان را از دست داد .soltanseda.ir

حسن پیغان که متولد چهارم آبان ماه سال 1355 است، دو آلبوم به نام های «پشیمون» و «دوسم داری» به یادگار مانده است.

 حسن پیغان

حسن پیغان خواننده معروف هرمزگانی


حسن پیغان که سابقه کارهای مشترک با زنده یاد ناصر عبداللهی و 
رضا صادقی را داشت، در این سال ها بیشتر به امر آموزش و اقدامات عام المنفعه مشغول بود.

رئیس انجمن موسیقی استان هرمزگان گفت:پیغان خواننده ای بود که به حقش در 
موسیقی کشور نرسید اما اقدامات عام المنفعه اش قطعأ به یادگار خواهد ماند.

وی افزود:در گذشت حسن پیغان خواننده مطرح پاپ کشور به طور حتم ضایعه ای بزرگ برای جامعهموسیقی است.

یکی از کسانی که مسیر حضور خوانندگان هرمزگان به موسیقی کشور را گشود، به طور حتم زنده یاد پیغان بود که هیچ گاه آثار فراموش نشدنی اش، از اذهان خارج نمی شود.

وی تصریح کرد:در تلاشیم تا صبح فردا (دهم تیر) تمامی مراحل قانونی طی و تا بعد از ظهر پیکر زنده یاد پیغان در قطعه مفاخر بهشت زهرای بندرعباس به خاک سپرده شود.

و در پایان گفت:گرچه زنده یاد پیغان در سال های آخر عمرش به امر آموزش روی آورده بود، اما هیچ گاه اقدامات عام المنفعه اش از طریق موسیقی از اذهان فراموش نمی شود.


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: موسیقی , هنرکده , ,
برچسب‌ها: درگذشت حسن پیغان خواننده معروف هرمزگانی , درگذشت حسن پیغان , حسن پیغان , حسن پیغان درگذشت ,
تاريخ : چهار شنبه 9 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

هردوی این نقاشیها با تکنیک

آبرنگ وگواش نقاشی شده

به هنرمندی؛بانو دستاران

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: هنرکده , ,
برچسب‌ها: نقاشیهای بانودستاران , نقاشی خانم دستاران , نقاش دستاران , هنرهای خانم دستاران ,
تاريخ : سه شنبه 8 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

توجه؛

دوستان عزیزوبازدیدکنندگان محترم ، 

مطلب این پست هیچ ارتباطی

به بانوهای محترم وپاکدامن سرزمینم

ندارد،وخانمهای پاکدامن هم ،به هیچ عنوان 

ازاین پست ناراحت نخواهندشد،

{گره  دامانتان به دامان دخت نبی الکرم(ص)}

 
 

چراهمیشه خانمهای
( بد )

 

درفریب دادن از بزرگترین وظالمانه ترین اشتباهاتشان،

به مردان

،صددرصدموفقند ؟!؟

 


اینکه بعداز { ظلمشان }

 

براحتی بایک داستان کوچولو وخیالی ودروغین،

 

مردانشان راواداربه سجدهٔ خودمیکنند،؟!؟!


واز هم دستیشان بادشمن خداوند،یعنی شیطان… ،

 

ابلیسشان  خودشانند


وحتی کاری میکنند،

 

که اگرجلوپادشاه هم خودشون سرملکه رواز بدنش

جداکنند،باز،،،،،


بافریبهایشان ،مردانشان راوادارمیکنند که ،

 

بیگناهیشان رافریاد بکشند

 

 

وخودمرد،خطرراحاضراست،باجان بخرد،ولی

 

به پادشاه باقاطعیت بگوید،که

 

توخود ،ملکه رابه قتل رساندی،

 

ویکی از اسلحه های خطرناک این زنان ،

 

اشکشان است،که البته،مردهابادل رحمی 

 

که نسبت به زن دارند،دلشان به رحم آمده

 

وباادامهٔ گریه اگرهم بدانندکه اومثل همیشه 

 

دوروغ میگوید وفقط وفقط میخواهد،خودرا

 

بیگناه جلوه دهند باز مردخود ،خودرا

 

میفریباند تارأی آخررابه نفع وسود زن

 

تمام کند ،(البته دوست داشتنشان هم است)

 

که بی تأثیرنیست...،


ودرتنهایی خود،دوست دارندکه از اصل ماجرا

 

هیچ کدامشان سخنی نگوید؟!؟!

نویسنده:میرزائی

 

 

 

 soltansedabanda@

www.soltanseda.ir

 

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: , خانواده , زن وشوهر , دروغ گفتن زن به شوهر , زن بد , ,
تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

شوخی عجیب جناب خان با احسان علیخانی ( +18 )


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , ,
برچسب‌ها: احسان علی خانی درخنده وانه،خنده دار،هنرمندان وخنده وانه ,
تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

آقایه دوربین مخفی که درحدمرگ بدبختارومیترسونند،

 

ببین خودت میگی دمت گرم


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , ,
برچسب‌ها: دوربین مخفی که تادیدی میگی دمت گرم،دوربین مخفی خنده دارخنده دار،فیلمهای خنده دارخنده دار ,
تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

دوربین مخفی جدیدخفن


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: فیلم های سایت , ,
برچسب‌ها: دوربین مخفی،فیلمهای خنده دارجدیدوخفن ,
تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 


يكى از مسائل مهم در مورد دعا رعايت آداب دعا از جمله زمان دعا است ، اولياء خدا مترصد اوقات بودند و بهترين زمان ها را براى دعا انتخاب مینمودند.  soltanseda.ir

حضرت فاطمه (س) میفرمايد: از پيامبر (ص) شنيدم : در روز جمعه ساعتى است كه هيچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خيرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنكه حاجت او را برآورده ساخته است.

فاطمه (س) میگويد : عرض كردم يا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است كه نصف قرص خورشيد در موقع غروب پنهان شود.

پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام برو و چون ديدى نصف قرص خورشيد در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم.


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: حدیث , دعاهاوآیات , ,
برچسب‌ها: بهترین ساعات دعا , بهترین وقت دعاکردن که مستجاب شود , دعابه سفارش حضرت فاطمهٔ زهرا(س) ,
تاريخ : یک شنبه 6 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

شب قدر

شب قَدر یا لَیلَةُ القَدر شب نزول قرآن و شبی که تقدیر یک ساله انسان‌ها نوشته می‌شود. در آموزه‌های اسلامی شب قدر بافضیلت‌ترین شبِ سال و برابر با هزار ماه است و در آن شب فرشتگان و روح به زمین می‌آیند. شیعیان یکی از شب‌های ۱۹، ۲۱ و یا ۲۳ ماه رمضانرا شب قدر می‌دانند و در آن به شب‌زنده‌داری و دعا مشغول می‌شوند. رایج‌ترین اعمال در شب قدر خواندن دعای جوشن کبیر و قرآن به سر گرفتناست.

قرآن در دو سوره دخان و قدر از آن سخن گفته است. ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) در این شب‌ها، بر اهمیت آن‌ها نزد شیعیان افزوده است. بنابر برخی احادیث، در شب قدر، فرشتگان برای ابلاغ تقدیر سال آینده بر امام نازل می‌شوند. شیعیان با تکیه بر این آموزه، بر ضرورت وجود حجت خدا در زمین تا قیامت استدلال کرده‌اند. بیشتر اهل سنت شب ۲۷ ماه رمضان را شب قدر دانسته‌اند.


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: دعاهاوآیات , ویژهٔ مناسبتهای مخصوص سال , ,
برچسب‌ها: شبهای قدر , مخصوص شبهای قدر ,
تاريخ : پنج شنبه 3 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

  • تعداد بازديد :
  • 23493
  • چهارشنبه 5/11/1390
  • تاريخ :

احترام سالمندان احترام به خداست!

 


وجود انسان‌های سال خورده در بین خانواده باعث افزایش رحمت خداوند است و هر کس به آن‌ها احترام بیشتری بگذارد بیشتر مورد رحمت خداست .

 


به احترام بزرگ‌ترها برپا
بسیار دیده شده که افراد سالمندی را دیده‌ایم که با دشواری سوار اتوبوس شده‌اند و جایی برای نشستن نداشتند اما جوانانی آسوده خاطر نشسته‌اند و توجهی هم ندارند. اسلام و البته تمام ادیان، انسان را به احترام به بزرگ ترها توصیه نموده است چرا که آن‌ها عمری را برای رشد و سعادت جامعه وقف کرده‌اند و زندگی خود را در این راه قرار داده‌اند متاسفانه هر روز شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که که در  خانه‌های سالمندان زندگی می‌کنند و فرزندان آن‌ها ماه‌ها و یا حتی سال‌ها از آن‌ها احوالی نمی‌پرسند و آن‌ها را به حال خود رها کرده‌اند به راستی آیا دعایی بالاتر از دعای آن‌ها وجود دارد و آیا ما پیری و روزهای دشوار آن را تجربه نخواهیم کرد؟ پس چگونه آن‌ها را رها کرده و به دنبال دنیای بی وفای خود می‌رویم .

وجود انسان‌های سالخورده در بین خانواده باعث افزایش رحمت خداوند است و هر کس به آن‌ها احترام بیشتری بگذارد بیشتر مورد رحمت خداست.

پیامبر صلی الله علیه و اله می‌فرمایند: وجود پیران سالخورده بین شما باعث افزایش رحمت و لطف پروردگار و گسترش نعمت‌های الهی بر شماست. (نهج الفصاحه، ص 222 )

 

دوستی با پیامبر

 از اثرات احترام به  سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان  حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آن‌ها دشوار است احترام به آن‌ها محسوب می‌شود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به آن‌هاست و باعث  ایجاد احساس همدلی در مردم می‌شود.

انسان هر آنچه می‌کند به او باز می گرددو هر عملی را عکس العملی هست همه ما در کارنامه زندگی خود اعمالی داریم که خوب یابد برای ما نوشته شده‌اند که بر همان اساس در زندگی خود خوب یا بد می‌بینیم اگر خوب کرده باشیم پاداش ما همان خوبی و در صورت بدی بدی خواهیم دید بر این اساس امام علی علیه السلام فرمودند : به پیران احترام بگذارید تا کودکانتان به شما احترام گذارند

 

ایشان می‌فرمایند: به کودکان رحم کن و بزرگسالان را احترام را کن تا از دوستان من باشی. (کافی ج2 ص316 ح7 )

 

احترام متقابل

انسان هر آنچه می‌کند  به او باز می گردد و هر عملی را عکس العملی هست همه ما در کارنامه زندگی خود اعمالی داریم که خوب یابد برای ما نوشته شده‌اند که بر همان اساس  در زندگی خود خوب یا بد می‌بینیم اگر خوب کرده باشیم پاداش ما همان خوبی و در صورت بدی بدی خواهیم دید  بر این اساس امام علی علیه السلام فرمودند : به پیران احترام بگذارید تا کودکانتان به شما احترام گذارند .(غررالحکم و درر الکلم ح 10096)

 

برکت در زندگی

برکت از ثروت یا قدرت نیست چه افرادی که قدرت د اشتند و به سعادت نرسیدند و در نهایت شقی از دنیا رفتند و چه بسیار افرادی که از صبح تا شب مشغول کارند و ثروت می‌اندوزند اما در زندگی خود خیری نمی‌بینند و در نهایت احساس شادی ندارند و رضایتی در قلب خود حس نمی‌کنند  پیامبر  صلی الله علیه و آله وسلم می‌فرمایند : برکت با بزرگان شماست.

 

احترام در همه حال و در هر شرایطی

انسان امروز به دلیلی داشتن مشغله و گرفتاری نمی‌تواند  تمام اصول را رعایت کند و از بسیاری از آن ها طفره می‌رود و به بهانه فرصت نداشتن از خوبی کردن حرمت گذاشتن و دستگیری از دیگران سر باز می‌زنند .

پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: هر گاه بزرگ قومی بر شما وارد شد گرامی‌اش بردارید. (الکافی ج2 ص 659)

و این گرامی داشتن شامل بر خاستن از جای خود سلام کردن و تمام آداب اجتماعی می‌شود .

 

ارزش وقار پیر

پیر دنیایی از تجربه است، موی سفید حکایت از زندگی و فراگیری بسیاری از مکتب زمانه دارد و درس این  مکتب بسیار گران و پر هزینه است چه زیباست که از تجربیات آن‌ها بیاموزیم و در زندگی خود از آن‌ها بهره ببریم. 

امام علی علیه السلام می‌فرمایند : وقار پیری نزد من دوست داشتنی‌تر از نشاط جوانی است (غرر الحکم ح 10099)

 بنابر این نباید پیران را انسان‌های بی فایده و خالی از سود بدانیم چراکه آن‌ها بسیار با تجربه و بسیاری نیز دانشمند و فرهیخته‌اند.

اثرات احترام به سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آن‌ها دشوار است احترام به آن‌ها محسوب می‌شود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به ان‌ها ست و باعث ایجاد احساس همدلی در مردم می‌شود

احترام به سالمند احترام به خدا

احترام گذاشتن به انسان‌های سالمند احترام به خداست چرا که آن‌ها نیز مخلوق خداهستند و از خدا نعمتی مانند طول عمر گرفته‌اند و عمر گرانقدر را برای فرزندان  جامعه و ... صرف کرده‌اند پیامبر صلی الله علیه  و آله در این رابطه فرمودند: ....  احترام گذاشتن به مسلمان پیر تجلیل از خداست ... .(اصول کافی ج 3ص 240 )

 

آسایش در قیامت

زندگی پس از مرگ برای همه ما حتمی است و پس از زندگی کوتاه در این دنیا با مرگ به دنیایی دیگر انتقال می‌یابیم و باید برای آن دنیا نیز توشه برداریم تا این سفر را به خوبی بگذارنیم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند :هر کس بزرگ سال مسلمان را گرامی دارد خداوند در قیامت از سختی‌ها و مشکلات در امان می‌دارد (الکافی ج2 ص 658 ح3 )

یادمان باشد لحظات عمر مانند برق باد می‌گذرد و ما در برابر یکدیگر و به خصوص سالمندان مسئولیت داریم و باید در برابر خدا پاسخگو باشیم .

نرگس زارعی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان



|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , ,
برچسب‌ها: پیران , احترام به سالمندان , احترام به پیرهایمان ,
تاريخ : چهار شنبه 2 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

داستان تلخ تجاوز جنسی‌ به دختر

 

13 ساله توسط شوهر خواهر!

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

ماجرای تجاوز و بارداری دختر 13 ساله مازندرانی به نقل از دکتر ماما

 

نکیسا که یک ماما هست نوشته: 

یه ماجرایی تو زایشگاه اتفاق افتاد که چند روزه که همه ی مارو درگیر کرده و اون مربوط میشه به یه فاجعه که چند روز پیش اتفاق افتاد

 

روز اول:

چند روز پیش زایشگاه صبحکار بودم. زایشگاه تقریبا خلوت بود و ما مشغول انجام دادن کارهای عقب افتادمون بودیم .

خدماتمون که از اورژانس میومد خبر داد که یه دختر ۱۳ ساله رو آوردن اورژانس که با شکایت درد شکم بستری شده و ازش عکس رادیوگرافی گرفتن و دیدن تو شکمش بچه هست !!!!

 

هممون شوکه شدیم که دختر ۱۳ ساله و حاملگی؟  و از اونجایی که مطمئن بودیم بالاخره میاد زایشگاه ، دیگه کنجکاوی بیشتری نکردیم تا مریض بیاد زایشگاه

 

حدود ۱ ساعت بعد یه دختر رو ویلچر به همراه خدمات بخش اورژانس و مادرش وارد زایشگاه شد . ظاهرا سرویس جراحی ، درخواست مشاوره زنان داده بود .

پرونده رو گرفتم و مریض رو تحویل گرفتم ( فرض میکنیم اسم دختر مهری بود )

مهری رو راهنمایی کردم به تخت لیبر و ازش شرح حال گرفتم . همکارم اومد داخل و صدای قلب جنین رو گوش داد و براش نوار قلب گرفت .

همکارم داشت بهش میگفت که تو نمیدونی که حامله ای که بهش اشاره کردم که بهش نگو .

طبق شرح حالی که به ما داده بود جنین ۲۹ هفته بود و کاملا مشخص بود که از بارداریش اطلاعی نداره.

مجرد بود و طبق گفتش دوست پسر نداشت چون موبایل نداشت ( کف استدلالش شدم و بهش گفتم مگه قدیم ملت موبایل داشتن که با هم دوست میشدن ؟ تا حالا تو عمرش اینجوری قانع نشده بود . )

 

شرح حالم که کامل شد رفتم اتاق عمل پیش دکتر که شرح حال بدمو گفتم که نه بیمار و نه مادرش از بارداری اطلاعی ندارن .

شکایت اصلی دختر درد شدید شکم و کار نکردن شکم و ادرار نکردنش به مدت ۳ روز بود. دکتر مادرشو خواست و ازش پرسید که بچت که میگه ۶ ماهه منس نشده ، تو کاری نکردی؟

مادره گفت که چند بار بردمش دکتر و گفتن طبیعیه و قرار بود فردا سونوگرافی انجام بدیم .

دکتر گفت : چند تا بچه داری؟

گفت : دو تا دختر

دکتر گفت : پسر نداری؟

گفت : نه

دکتر گفت : شوهر داری و بالای سرت هست ؟

گفت : دارم و آره

دکتر گفت : خانوم دختر شما بارداره .

مادره گفت چی؟ و دکتر دوباره جملشو تکرار کرد .

مادره غش کرد .

صندلی آوردیم و نشوندیمشو آب قند و ….

بعد از اینکه حالش جا اومد دکتر ازش خواست که بره و ماجرا رو از دخترش بپرسه وگرنه مجبوریم حراست رو در جریان بذاریم .

دست مادره رو گرفتم و یواش اوردمش سمت زایشگاه . اروم بهش گفتم جیغ و داد نکن و دعوا راه ننداز . خیلی اروم ازش بخواه که راستشو بهت بگه که جریان چی بوده .

اون هم سرشو تکون داد که یعنی باشه .

بچه ها هنوز به مهری نگفتن که حامله هست .

برای مادره یه صندلی آوردم که دوباره پس نیفته .

اومدو شروع کرد به سرزنش کردن دختره که من تو رو با خون دل بزرگ کردم و خونه مردم رخت شستمو چرا اینکارو با من کردیو چرا آبروی منو بردیو ….

مهری هنوز هنگ کرده بود و هی میگفت مگه چی شده ؟ چی شده ؟ من چیکار کردم ؟

مادر گفت : اینا میگن تو حامله ای . بگو با کی بودی ؟ کی اینکارو کرد ؟

چشمهای مهری از جاش دراومده بود . بعد چند ثانیه بهت زدگی زد زیر گریه .

مادره ازش خواست بگه کار کی بوده.

مهری با ترس لرز به مادرش گفت : بگم مامان ؟

مادرش هم سرشو تکون داد .

مهری گفت : کار داداش بود .

انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم . احساس کردم دارم سکته میکنم

یه لحظه یادم اومد که مادره گفته بود که دوتا دختر داره

به مادره گفتم : مگه نگفتی دو تا دختر داری؟

مادره گفت : اره

به مهری گفتم : داداش کیه؟ جواب نداد و فقط مادرشو نگاه میکرد

به مادره گفتم اون دخترت شوهر داره؟ سرش و به معنی اره تکون داد.

رو به دختره کردم که منظور از داداش دامادته ؟ گفت : اره !!!!!!

مادره باور نمیکرد . بهش میگفت مهری دروغ نگو . بگو کی بود ؟ من باور نمیکنم

مهری با گریه قسم میخورد که کار دامادشه.

همچنین : دختر افغان : پدرم بارها به من تجاوز کرد و مرا باردار کرد! +عکس

اعصابم به هم ریخت و اومدم بیرون . سرم گیج میرفت .

داماده پسر عمه اونها هم میشد و چند سال خواهر مهری رو میخواست و بعد چندسال باهاش ازدواج کرد . خواهر مهری ۱۹ ساله بود و یه پسر ۳ ساله داشت .

داماد ۲۵ ساله سه بار در مدت سه ماه با مهری رابطه داشته و تو همین مدت مهری بدون اینکه هیچ اطلاعی از روشهای بارداری و روشهای جلوگیری از اون بدونه ، باردار میشه و تو این مدتی که منس نشده دو بار به پزشک مراجعه میکنه که دکتر علت اون رو سال اول منارک میدونه و میگه اون طبیعیه .

من حرفهای مهری رو باور میکردم چون واقعا دختر ساده و بی اطلاعی بود اما مادرش باور نمیکرد .

دکتر از من خواست که کنترل کنترکشن کنم ( یعنی بررسی کنم که درد شکم مهری به درد زایمان هست یا نه )

در حال کنترل بودم که حس کردم بچه داره به دنیا میاد .به دکتر گفتم و معاینه شد و متوجه شدیم که بله بچه داره به دنیا میاد.

 

سریع تیم احیا رو خبر کردیم چون طبق اطلاعات مهری جنین باید نارس بوده باشه .

زایمان با موفقیت انجام شد و حاصل زایمان ، نوزاد دختر به ظاهر سالم با آپگار ۹ و ۱۰ با وزن ۲۷۵۰ گرم به دنیا آمد. تخمین سن جنین هم ظاهرا ۳۵ تا ۳۶ هفته بود . چون بچه مشکلی نداشت تیم احیا رفتن .

 

 

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

 

 

از اتاق زایمان که اومدم بیرون دیدم خواهره هم اومده

مثل اینکه مادره زنگ زده بود خواهرو داماده و پدره هم اومده بودن .

 

اگه بدونین داماده چجوری مث ابر بهار گریه میکرد که کار من نیست . به جون تنها بچش قسم میخورد که کار اون نیست و زنش هم دلداریش میداد.

خواهره اومد پیش ما که تورو خدا بچه رو سر به نیست کنین . اگه مادر شوهرم بفهمه منو طلاق میده !!!!!!!!!!!!

منم گفتم خانوم ما ادم نمیکشیم . خودت بلدی و میتونی اینکارو بکن . حالا هم برو پیش مریضت تا صدات نکردم از اتاق نیا بیرون

ساکت شد و رفت تو اتاق پیش مهری و شروع کرد باهاش دعوا کردن که بگو کار کیه ؟ کار شوهر من که نیست . شوهر من به جون پسرم قسم خورده که کار اون نیست . یالا بگو کار کیه ؟ با کی بودی؟

 

دیدم خیلی داره جیغ جیغ میکنه و مهری هم گریش گرفته ، انداختمش بیرون .

مادره اومده میگه خانوم ما میخوایم بچمونو مرخص کنیم.

– جان ؟ کجا با این عجله؟ هستیم خدمتتون . باید تشریف داشته باشین .

مسئول بخش با مددکاری و حراست هماهنگ میکنه و اونهارو در جریان میذاره . مدد کار خودشو سریع میرسونه و با مهری خلوت میکنه . به نظر مددکار مهری راست میگه و داماده مشکوکه. البته این نکته هم میگه که زنها اونقدر مرموز هستن که خیلی وقتها واقعا نمیشه فهمید راست میگن یا نه .

 

 

داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!

 

 

مادر همچنان اصرار به مرخص کردن دخترش داره و مدام میگه آبرومون رفت . اگه از آشناها کسی بیاد اینجا ،بدبخت میشم .

خواهره اصرار داره که مهری با یکی دیگه بوده و شوهرش بی تقصیره ( من فکر میکنم نمیتونه باور کنه که همچین چیزی ممکنه )

مهری درد داره ولی با این حال با مددکار همکاری میکنه .

تو این هیری ویری من نمیدونم خبر چجوری به کل بیمارستان میرسه که از همه ی بخشها برای دیدن و فضولی کردن به زایشگاه مراجعه میکنن و یکی فقط باید مسئول متوقف کردن اینا میبود .

و باز هم تو این هیری ویری از چند جای بیمارستان تلفن زدن که به خانوادش بگین اگه بچه رو نمیخوان ، ما میخوایم !!!!!!!!!!!!!!!!

بچه داخل دستگاه گریه میکنه و گرسنه هست .

مددکار در حال تهدید کردن داماده هست که کار رو به دادگاهو نیروی انتظامی نکشونن . که اگه بکشونن و آزمایش ژنتیک بدن دیگه هیچ راه برگشتی نیست .

مسئول بخش داره ملت فضول پشت در زایشگاه رو رتق و فتق میکنه.

مهری خونریزی پیدا میکنه و خونریزیش قطع نمیشه . ما همه بالای سر مهری هستیم و من دلم پیش نوزادشه .

 

یک ساعت بعد

خواهر و مادر مهری به همراه مددکار اومدن پیش مهری که با هم حرف بزنن. مهری خونریزیش بهتر شد و تحت کنترله . مددکار موفق نشد دامادو. وادار کنه که واقعیت رو بگه .

داماده میگفت بیاین از من ازمایش بگیرین . کسی که حسابش پاکه ، چه منتش به خاکه . از این طرف هم مهری هم مشکلی با ازمایش ژنتیک نداشت.

مددکار دیگه قاطی کرده بود . گفت چون هیچی معلوم نمیشه و هرکی حرف خودشو میزنه باید به نیروی انتظامی خبر بدیم و از ما خواست که هیچکس نباید مهری رو ببینه . حتی مادر یا خواهرش .

 

و من همچنان دلم پیش نوزاده و صدای گریه اش تو سرم میپیچه.

کم کم بخش خلوت شد . رفتم پیش مهری . نمیدونین راضی کردن یه دختر مجرد که تازه دو ساعته که فهمیده حامله هست و یه ساعته زایمان کرده به شیر دادن به بچه ای که همه انگ نامشروع بودن و حرامزاده بهش میزنن و حاصل یه تجاوزناجوانمردانه هست ، چقدر سخت و وحشتناکه .

 

نمیخوام بگم که چه حرفهایی بین ما رد و بدل شد . فقط اینو بگم که بهش فهموندم هر اتفاقی هم که افتاده باشه اون بچه گناهی نداره و الان این فقط تو هستی که میتونی بهش کمک کنی تا زنده بمونه .

اول به هیچ وجه قبول نکرد . کم کم راضی شد که بچه رو ببینه . از لباسهای کهنه ای که از قبل تو زایشگاه مونده بود براش یه لباس انتخاب کردم .

یه مای بی بی از یکی از مریضها قرض گرفتم و براش لباس پوشیدیم . انصافا دختر زیبایی بود و به دل مینشست .کمکش کردم تا به بچه شیر بده و ازش تشکر کردم .

 

شیفت عصر :

از نیروی انتظامی میان و داماده رو میبرن . تو کلانتری به کار زشتش اعتراف میکنه .

شیفت شب :

مهری و دخترش کنار هم تنها ، شب رو تو زایشگاه سپری میکنن

 

روز دوم :

شیفت صبح :

پزشک متخصص اطفال نوزاد رو ویزیت میکنه و نظرش این هست که به بچه شیر خشک داده بشه

مهری وقتی به بچه شیر خودش رو میده ،ناخواسته مهر مادری رو تجربه میکنه و دل کندن از نوزاد براش سخت میشه .

مادر و نوزاد از نظر پزشک متخصص زنان و اطفال ، مرخص هستن .

اما چون مهری بیمه پدرش هست نمیتونه از بیمه استفاده کنه . چون زایمان تنها با بیمه همسر رایگان محاسبه میشه و باید نزدیک ۵۰۰ هزار تومن پرداخت کنند .

پدر و مادر میگن ما پول نداریم و مهری اینجا باشه تا ما فردا پول جور کنیم.

مدد کار باهاشون صحبت میکنه که باید بچه رو به بهزیستی تحویل بدن و چون چند روز این پروسه طول میکشه ، باید چند روز نوزاد رو پیش خودشون نگه دارن .

مثل اینکه اینکار براشون مقدور نبوده و نمیخواستن بچه رو با خودشون ببرن.

داماده رو برای آزمایش ژنتیک میبرن ساری و متوجه میشن که بعله ، بچه متعلق به ایشون هستش.

تو شیفت عصر دیدم مهری تنهاست و نمیتونه به تنهایی از بچه مواظبت کنه . نمیتونه کهنه عوض کنه .

زنگ زدم به مادره که بیاد پیش بچش و بهش کمک کنه .

مهری حوصلش سر رفته بود . بهش یه رمان که تو بخش بود دادم بخونه .

مادره اومد و دوباره شروع کرد به سرزنش کردن و غر زدن . مهری هم شروع کرد به گریه کردن

اومدم تو اتاق و باهاش دعوا کردم که مهری هیچ تقصیری نداره . تو و پدرش و خواهرش هم به یک اندازه مقصرین . اگه میخوای به این کارت ادامه بدی میندازمت بیرون .

به مهری گفتم من زنگ زدم به مادرت که بیاد اینجا کمکت کنه تنها نباشی . اگه فکر میکنی بودنش اذیتت میکنه بهم بگو که بیرونش کنم.

سرشو به معنای باشه تکون دادو کمی آروم شد.

اعصابم به هم ریخته بود . مادره از اتاق اومد بیرون اومد پیش ما خواهش میکرد که تورو خدا اسم بچه ی منو از رو بردتون پاک کنین . اگه کسی بیاد ببینه آبرومون میره .

 

با همون حال عصبانی به یکی از بچه ها گفتم اسمشو پاک کنه . مادره دید که خیلی عصبانی هستم و اصلا نگاهش نمیکنم و سرم تو پرونده هست ، خودش شروع کرد به مویه کردن .

به زبون محلی میگفت که بدبخت شدم و آبروم رفتو … . بهش گفتم : خب که چی؟ الان اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و کاری هم از دست تو بر نمیاد پس حرص نخور و به فکر آینده باش که میخواین چیکار کنین.

گفت درد من از اینه که چرا همون اولین باری که این کثافت اومد سراغش ، چیزی به من نگفت .

بهش گفتم : مثلا اگه میگفت ، میخواستی چیکار کنی؟ طلاق دخترتو ازش میگرفتی؟

گفت : نههههه چرا طلاق ؟ ( من نمیدونم اینا چرا واقعا طلاق از یه همچین کثافتی براشون عار بود و همش در مقابل طلاق موضع میگرفتن )

گفتم : خب چی پس؟ میخواستی بری بگی پسرم ! این چه کاری بود کردی . خیلی کار بدی کردی . دیگه ازین کارها نکن ؟

سرشو انداخت پایینو گفت نمیدونم

گفتم : پس هی نگو چرا زودتر نگفتی ؟ اگه میگفت هم کار از کار گذشته بود و برای دختر تو فرقی نمیکرد .

( البته خیلی فرق میکرد چون دیگه قضیه بچه در کار نبود ولی از یه طرف محکوم شدن مهری توسط دامادش که داره دروغ میگه و مهری با کس دیگه ای بوده هم ممکن بود و به هر حال من برای ساکت کردن زنه مجبور بودم بهش تشر برم که مهری رو اذیت نکنه )

بعد از این گفتگو دیدیم نرم تر شده و خودش هم طرف دخترشو میگیره .

 

شبفت شب :

مادر و نوزاد هر دو خوب هستن . مهری به همراه نوزادش و مادرش شب رو تو زایشگاه سپری میکنن .

 

 

روز سوم :

 

شیفت صبح :

پدر مهری میاد دنبال مادرش که برن ساری برای دادگاه .

مادر مهری میگه که شاید صبح نتونن بیان مهری رو مرخص کنن و کارشون تا عصر طول بکشه .

 

شیفت عصر :

خواهر مهری اومد و گفت : میخوام خواهرمو مرخص کنم .

چون از قبل حراست به ما گفته بود که باید پدر مهری بره کلانتری و تعهد بده و تعهد نامه رو برای ما بیاره ، ما هم همینا رو به خواهره گفتیم که بره به پدرو مادرش بگه .

 

بعد از یکی دو ساعت تعهد نامه رو آوردن با مضمون اینکه پدر مهری سند خونه شو گروی کلانتری گذاشته که فردا اول وقت متهم ( یعنی مهری ) رو به کلانتری معرفی کنه .

و ترخیص اون از بیمارستان بلامانع هست .

 

تازه اون موقع بود که فهمیدم ما در واقع حکم زندانبانو برای مهری داریم .

همینجور که داشتیم کارهای ترخیص مهری رو انجام میدادیم یکی از همکارهام گفت من هنوز دلم پیش نوزادشه . بعد رو کرد به خواهره و گفت بچه رو میخواین ببرین بهزیستی؟

خواهره گفت : نه . خودمون نگهش میداریم .

همکارم خیلی خوشحال شد . گفت وااااای دستتون درد نکنه . گناه داره دختر معصوم . خیلی هم خوشگله .

اینو که گفت ،خواهره که تا حالا مثل ادمایی که بهشون کارد بزنی خونشون در نمیاد ، برافروخته و عصبی بود ، زد زیر گریه .

 

همکارم خیلی ناراحت شد که این حرفو زد ولی خداییش منظوری نداشت .

خواهره از ما ادرس یه پزشک یا ماما رو برای ترمیم هایمن خواست ولی خبر نداشت که ترمیم هایمن کسی که زایمان کرده ، تقریبا غیر ممکنه .

 

از خواهره پرسیدم : الان چی شد ؟ شوهرت چی شد دادگاهش؟

گفت : پدرم رضایت داد و شوهرم آزاد شد و باهامون اومد بابل !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

گفتم : چرا پدرت رضایت داد؟

شونه هاشو به معنی اینکه چه میدونم انداخت بالا .

 

دروغ میگفت . تابلو بود که خانواده کلا با هم مشورت کرده بودن و به این نتیجه رسیدن که باری جلوگیری از آبرو ریزی یه کارهایی بکنن که نمیدونم به نفع کی و به ضرر چه کسی خواهد بود .

 

پی نوشت :

 

– و مطمئنا اولین کسی که بیشترین نفع رو از این قضیه خواهد برد داماده

و یقینا برای پدری که در طی یک روز زندگی دو فرزندش تباه شده ، تصمیم گیری خیلی سخته و همینجا دعا میکنم که خدا برای هیچکس پیش نیاره . اما آبرو به هر قیمتی مهمتره

——————————————————————————————————–

– به نظر من تو این ماجرا فاجعه اینه که مردی فقط از روی هوا و هوس یا هر دلیل احمقانه و غیر قابل قبول دیگه چه از نظر دین و شرع و چه از نظر اخلاق دست به یه جنایت وحشیانه میزنه و به راحتی آزاد میشه

 

خواهر مهری هم به زندگی با اون ادامه خواهد داد و هر روز و هر شب و هر ثانیه اونو خواهد دید .

————————————————————————————————

– یکی از دوستام پدرش تو همون کلانتری کار مکینه . میگفت تو کلانتری پدر مهری میگفت: همه تقصیر مادرشونه .

چندین بار بهش گفتم چرا این پسره هی میاد خونه ی ما ؟ چرا وقتی زنش نیست ، این خونه ی ماست؟

مادرش به من میگفت تو چقد بد دلی . این مثل پسر ما میمونه . برای مهری مثل یه برادره . همش تقصیراین زنه . بفرما . دست گلتو تحویل بگیر

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: اجتماعی_خانواده_زندگی , داستانهای واقعی , ,
برچسب‌ها: داستان تلخ تجاوز جنسی به دختر 13 ساله توسط شوهر خواهر!_ , داستان واقعی خیانت داماد , داستان واقعی وعبرت آور , ,
تاريخ : سه شنبه 1 تير 1395
نويسنده : مرتضی میرزایی

 

 

ماجرای واقعی ازدواج جن و انسان

ماجرایی واقعی درباره ی ازدواج جن با انسان نقل شده که از این قرار است:

 

 

این ماجرا بر گرفته از کتاب دانستنیهایی درباره جن میباشد.  تالیف حضرت حجته السلام والمسلمین حاج شیخ ابوعلی خداکرمی

 

 

ماجرایی در تاریخ ۱۳۵۹ شمسی مطابق با ۱۹۸۰ میلادی ماه آوریل بوقوع پیوست، که اهالی کشور مصر به شهرهای نزدیک و روستا های مجا ور را به خود معطوف داشت ، و آنرا نویسنده معروف ، استاد اسماعیل ، در کتاب خود به نام ((انسان و اشباح جن)) چنین می نویسد:

 

مرد ۳۳ ساله ای ، به نام عبدالعزیز مسلم شدید ، ملقب به <ابوکف> که در دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بود ، به نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه ی کانال سو ئز ، به ستون فقراتش ترکش اصابت کرد واین مجروحیت او منجر به فلج شدن دو پایش گردید ، نا چار جبهه را ترک کرده به شهر خود بازگشت تا در کنار مادر و برادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد.

 

در همان شب اول که از غم و اندوه رنج می برد، ناگاه زنی را دید که لباس سفید و بلندی پوشیده و سر را با پارچه سفیدی پیچیده، در اولین دیدار او همچون شبحی که بردیوار نقش بسته مشاهده کرد.زمانی نگذشت که همان شبح در نظرش مانند یک جسم جلوه نموده ، و به بستر (ابوکف) نزدیک شد و گفت:ای جوان اسم من (حاجت ) است و قادر هستم به زودی بیماری تو را درمان نمایم .

 

لکن به یک شرط که با دختر من ازدواج کنی. ابوکف جوابی نداد ، زیرا که وحشت ، قدرت بیان را از اوگرفته بود و اورا در عرق غوطه ورکرده بود. زن دوباره سخن خود را تکرار نمود ه اضافه کرد که من از نسل جن مومن هستم و قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در همین حال از دیواری که بیرون آمده بود ناپدید شد .

 

ماجرای واقعی ازدواج جن و انسان

 

ابو کف این قضیه را به کسی اظهار نکرد زیرا می ترسید او را به دیوانگی متهم سازند . باز شب دوم دوباره(حاجت) آمد و تقاضای شب اول را تکرار کرد ، ابو کف نتوانست جواب قاطعی بدهد . شب سوم باز آمد و گفت: تنها کسی که میتواند خوشبختی تو را فراهم کند دختر من است ، ابو کف مهلت خواست که در این خصوص فکر کند ، بعد تصمیم گرفت که اول شب ، در اتاقش را از داخل قفل کند و به رختخواب برود تا کسی نتواند وارو شود اما یکدفعه دید ( حاجت) ودخترش از درون دیوار عبور کردند و نزد او آمدند و تا صبح با او مشغول شب نشینی بودند .

 

در همان شب وقتی که ابوکف به چهره ی دختر نگاه کرد ، دید چهره ی جذاب ،بدن لطیف قد کشیده ، گردن بلند و مثل نقره می درخشید.رو کرد به (حاجت ) و گفت: ((من شرط شما را پذیرفتم )) ، (حاجت) وسیله ی عروسی را فراهم کرد . شب بعد با موسیقی و ساز و دهل عروسی را انجام دادند، در حالی که کسی از انسانها آن آواز را نمی شنیدند ، عروس را با این وضع وارد خانه کردند .(حاجت)عروس و داماد را به یکدیگر سپرد و از خانه بیرون رفت هنوز داماد عروسش را در بستر به آغوش نکشیده بود که احساس کرد پاهایش جان گرفته است.

 

.روز بعد هنگامی که مادر و برادران متوجه شدند که (ابوکف )سلامتی خود را بازیافته و با پای خود راه می رود خوشحال شدند لیکن او سر را به کسی نگفت.این شادی بطول نینانجامید،زیرا که به زودیروش و رفتار ابوکف تغییر کرد او در اتاقش می نشست و بجز موارد محدود بیرون نمی آمد.

 

تمام کارهای لازم را مانند غذا خوردن و استحمام را همانجا انجام می داد ،تمام روز و شبش را در پشت در سپری کرد.آخرالامر برادران متوجه شدندکه او با کسی که قابل رویت نیست صحبت می کند. گمان کردند که عقلش را از دست داده ،اما او با عروس زیبایش در عیش و نوش و خوشبختی بود.

 

 

 

 


|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
موضوعات مرتبط: دیدنیهای عجیب دیدنی , ,
برچسب‌ها: داستانهای واقعی از جن،ازدواج جن باانسان،جنیان،جن ,

آخرين مطالب
1111111111 11111111111
سلام
سلام

سلطان هستم از اینکه قدم بر دیده ما نهادید از شما کمال تشکر را دارم.

ارسال پیامک به سلطان
باتشکر از بازدیدشما،با ما در شبکه های اجنمایی نیز همراه شوید

/
وبسایت رسمی سلطان صدا،خوانندهٔ بندرعباسی /مرتضی میرزائی

بستن عکس